بازگشت فرعون
برنامه بسیار شنیدنی بازگشت فرعون با صحبت های استاد علی اکبر رائفی پور
دانلود تمامی قسمت های برنامه به صورت یکجا
برنامه بسیار شنیدنی بازگشت فرعون با صحبت های استاد علی اکبر رائفی پور
دانلود تمامی قسمت های برنامه به صورت یکجا
تحلیل منتشر نشده استاد نبویان بر توافق نامه ژنو (جدید)
برای دانلود فایل صوتی با کیفیت بالا اینجا کلیک بفرمایید...
رهبر انقلاب:ملت باید بیدار باشد بداند چه اتفاقی دارد می افتد...
+جهت دریافت متن تحلیل استاد نبویان اینجا کلیک بفرمایید...
++ سخنرانی جدید با کیفیت بالا و حجم 20 مگابایت جایگزین شد...
دی 1363 پادگان دوکوهه. از راست: شهید حسین رجبی، شهید عباس دائم الحضور،
حمید داوود آبادی،شهید مجید عتیقی نژاد، شهید سعید طوقانی
کتاب“مِکیال المکارم”نوشتۀ آیتالله محمد تقی موسوی اصفهانی، یکی از کتابهای معتبر و باارزش در زمینۀ مهدویت است. این کتاب به سفارش حضرت مهدی(ارواحنا فداه) نوشته و نامگذاری شده است. در بخشی از این کتاب گرانسنگ 80 وظیفه و تکلیف ما نسبت به حضرت مهدی(عج)در عصر غیبت بیان شده است که به شرح زیر میباشد:
1. تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگیهای آن حضرت
2. رعایت ادب نسبت به ایشان
3. اظهار محبت نسبت به آن حضرت به طور خاص
4. محبوب نمودن ایشان در میان مردم
5. انتظار فرج و ظهور آن حضرت علیه السلام
شهید هادی باغبانی که برای ساخت مستندی از بحران سوریه به این کشور سفر کرده بود در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید. //کلیپی زیبا از آخرین روزهای زندگی شهید هادی باغبانی،حتما ببینید...
برای مشاهده این کلیپ بسیار زیبا اینجا کلیک بفرمایید
آن روز ، برادر زاده ی قیصر بر تخت نشست و صلیب ها را پیرامون گرداندند و اسقف ها همگی برای تعظیم و احترام از جا برخاستند و انجیل ها را گشودند و خود را مهیای اجرای مراسم ازدواج کردند . ناگهان همه ی صلیب ها به زمین افتاد و چنان پایه های تخت به لرزه در آمد و فرو ریخت که آن جوانک بیچاره به زمین افتاد و بیهوش شد.
از داستانهای شگف انگیز تاریخ، ماجرای ازدواج شاهزاده ی روم و امام یازدهم شیعیان علیه السلام است که در کتاب های روایی و تاریخی آن را چنین نقل کرده اند:
بشر بن سلیمان نخاس، از نسل ابوایوب انصاری و از اصحاب و ارادتمندان امام هادی امام عسکری علیهماالسلام که پیشه اش خرید و فروش غلام و کنیز بود، می گوید: سرورم، امام هادی علیه السلام احکام و مسایل خرید و فروش بردگان را به من آموخته بود و من نیز معمولا بی اجازه ی ایشان معامله نمی کردم و در موارد شبهه ناک و مشکوک احتیاط می کردم تا جایی که آسان می توانستم موارد حلال را از شبهه ناک جدا کنم . شبی در خانه ام نشسته بودم در خانه را زدند . بی اختیار و شتابان به سوی در رفتم و آن را باز کردم . کافور، خادم و فرستاده حضرت هادی علیه السلام بود که مرا به حضور ایشان فرا می خواند .
شتابان لباس بر تن کردم و خدمت آن حضرت مشرف شدم .
دکتر سعید جلیلی: هدف کسب قدرت نبود که بگوییم دیگر نباید کاری بکنیم
نباید منتظر چهار سال آینده بود، باید در جامعه کار خود را آغاز کنیم + فیلم
پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، جمعی از حامیان دکتر جلیلی در ستاد انتخاباتی وی حاضر شدند تا دکتر جلیلی اولین سخنرانی خود پس از پایان انتخابات را در جمع آنها مطرح کند.
دکتر سعید جلیلی با قرائت آیه مبارکه “ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا و لا تحزنوا” سخنان خود را آغاز کرد و گفت: این آیه ای بود که بر این مبنا ما کارمان را با شما شروع کردیم. این که ربوبیت الهی را مبنای کارمان قرار دهیم و استقامت کنیم و نگران و ناراحت نباشیم. و این موضوع مبنای کار ما بود. بر این مبنا کار خود را شروع کردیم و ما کاری را که شروع کردیم برهمین با قوت ادامه خواهیم داد.
در کتب مقدس و از جمله انجیل بارها از حضرت «ایلیا» یاد شده است. گاهى او را «آلیا» یا «ایلى» گفته اند. این اسم در کتابهایى آمده است که قدمتى بسیار پیشتر از اسلام دارند; یعنى قبل از تکامل زبان عربى و به وجود آمدن حرفى مثل «ع». با این توضیح، اگر اول: آلیا، ایلیا و ایلى به جاى الف حرف ع بگذاریم مى شود: عالیا، عیلیا و عیلى.
حالا دیگر حضرت ایلیا را مى شناسید. او آشناى دلهاى ماست. حضرت على، علیه السلام، جانشین پیامبر و پدر یازده معصوم است. او کسى است که دیوار کعبه به خاطر تولدش شکافته شد. کسى که در سیاهى شب با کوله بارى بر دوش به دستگیرى و کمک فقرا مى رفت. او کسى است که شیر خدا و حیدر کرار بود و به نیروى الهى در خیبر را از جا کند.
در این مطلب به شرح ماجراهاى شگفت انگیز و شیرین درباره او از زمانهایى دور پرداخته شده، زمانهایى که او را با نام «ایلیا» مى شناختند.
در یک شب سرد زمستانی سال 1372 وارد صحن انقلاب شدم، سرما تا عمق استخوانهای انسان نفوذ میکرد و کمتر کسی در آن شرایط از خانه خود میزد بیرون، صحن هم به طرز کم سابقهای خلوت بود، به دالانی که بین صحن انقلاب و صحن مسجد گوهرشاد وجود دارد وارد شدم، متوجه جوانی با حدود 35 سال سن شدم که چمدان مسافرتی نسبتا بزرگی در دست داشت و از یکی ـ دو نفر چیزی پرسید، ولی انگار آنها نتوانستند جوابش را بدهند. به سوی من آمد و گفت: شب بخیر آقا!
به زبان انگلیسی حرف میزد، آنهم با لهجه آمریکایی رایج در کشور کانادا، وقتی به همان زبان و با خوشرویی جوابش را دادم، نفس راحتی کشید و گل از گلش شکفت. ادامه داد:
ـ ببخشید! آقای علی بن موسیالرضا، کجا هستند؟ میخواهم ایشان را ببینم.
در روزهایی که سلمان در حال مرگ بود، اصبغ بن نباته به دیدارش رفت. سلمان رو به اصبغ کرد و گفت: «رسول خدا (ص) به من فرموده بود که وقتی مرگت نزدیک شود، هر مرده ای با تو صحبت خواهد کرد. اکنون دوست دارم بدانم، زمان مرگم رسیده است، یا نه ، برو تختی بیاور، رویش آنچه برای مردگان می اندارند، بینداز و همراه چهار تن مرا به قبرستان ببر.» اصبغ شتابان رفت به همراه چند نفر تختی آورد. آنها سلمان را روی آن گذاشته، به سوی قبرستان مدائن بردند. در آن لحظه سلمان با صدای بلند به مرده ها سلام کرد، ولی پاسخی نشنید. او دوباره با الفاظ ویژه ای سلام کرد و سپس گفت: شما را به خداوند عزیز و پیامبریش سوگند می دهم که یک نفر پاسخ دهد! من سلمان فارسی، آزاد کرده ی رسول خدا (ص) هستم. ایشان به من فرمودند که وقت مردنت هر مرده ای با تو سخن می گوید، حال می خواهم بدانم وقت مرگم رسیده است یا نه.