تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

تشرفات: دو یادگار ارزشمند...

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۵۹ ب.ظ

زمستان بود، سوز سرما تا مغز استخوان آدمی نفوذ می کرد. قامت درختان هم دیگر تاب این همه سنگینی برف و سرما را نداشتند. سید شهاب الدین با خودش نیت کرده بود و در آن سرما شب ها را تا به صبح در سرداب امام زمان(عج) در سامرا به راز و نیاز مشغول بود. رفقای سید شهاب دائم به او می گفتند: سید جان، این بیتوته خطر دارد، ممکن است در همین شبها دشمنان اهل بیت(ع) به سراغت بیایند و کارت را تمام کنند؛ اما گوش شهاب الدین بدهکار نبود.

در یکی از شب ها سید در سرداب را از داخل محکم بست و شمع کوچکش را روشن کرد و مشغول مناجات شد. کم کم شمع قدری سوسو زد و خاموش شد. تاریکی کل فضا را گرفته بود فقط نور کمی از لای در به داخل می خزید.

لحظاتی گذشت. صدای پای کسی که داشت از پله ها پایین می آمد، به گوش می رسید. دندان های سید از ترس به هم می خورد و لرزه بر اندامش افتاده بود.


ناگهان نگاه سید شهاب به مرد عربی افتاد که چهره اش معلوم نبود. مرد جلو آمد و گفت: السلام علیک یا سید شهاب الدین.

صدای زیبای مرد مانند آب بر آتش، قلب سید شهاب را آرام کرد و جواب داد: علیکم السلام و رحمة الله.

 حالا دل در دل سید نبود که این مرد او را از کجا می شناسد، نکند رفقایش به او گفته اند که او اینجاست، اما در بسته چه؟؛ در این افکار بود که با صدای لرزان پرسید: ببخشید، شما چه کسی هستید؟

مرد جواب داد: یکی از پسر عموهای شما.

 

سید در حالی که روی زمین می نشست، دوباره پرسید: در سرداب که بسته بود، پس شما از کجا وارد شدید؟

مرد گفت: الله علی کل شی قدیر.

سید شهاب پرسید: شما اهل کجا هستید؟

-اهل حجاز

مرد عرب رو به سید شهاب گفت: این وقت شب برای چه به اینجا آمده ای؟

سید جواب داد: راستش حوائجی دارم که برای برآورده شدن آنها به آقا امام زمان(ع) متوسل شده ام.


مرد عرب گفت: انشاء الله به جز یک حاجت بقیه ی حوائجت برآورده خواهد شد؛ حالا که شما در این مسیر حرکت می کنید، سعی کنید که همیشه نماز را به جماعت اقامه کنید، فقه و حدیث و تفسیر را فراوان مطالعه کنید و سعی کنید نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را حفظ کنید. من هم دو یادگار ارزشمند به تو هدیه می دهم، مقداری تربت خالص امام حسین(ع) و یک انگشتر عقیق.


سید شهاب با خودش گفت: حتماً این مرد از مقربان درگاه الهی است پس به او گفت: آقا جان، لطفاً در حق من دعا بفرمایید.

مرد دستانش را سوی آسمان بلند کرد و فرمود: الهی بحق النبی و آله، این سید را به خدمت شرع مقدس اسلام موفق فرما، شیرینی مناجات با خود را به او بچشان، محبت او را در قلوب مردم جای ده و او را از شر و کید شیاطین، به خصوص از شر حسد و حسودان مصون بدار و ...

 

حس عجیبی بود. انگار در و دیوار مسجد به دعای مرد آمین می گفتند. دعا که تمام شد، سید شهاب با خودش گفت: نکند این مرد همان یار محبوب من است که پی او آمده بودم.

... سر که برگرداند، خبری از مرد نبود.

سید چشمانش را می مالید و می گفت: حتماً دارم خواب می بینم، اما نگاهی به تربت و انگشتری می کرد و حسرت در دلش بیشتر جا خوش می کرد.

سید مانند مجنون تمام سرداب را پی محبوبش می گشت و بلند بلند گریه می کرد. نام امامش را فریاد می زد و دیگر کاری از دستش برنمی آمد.

 


منبع: شیفتگان حضرت مهدی(ع)، احمد قاضی زاهدی، صص139-142

  • ۹۲/۰۷/۱۸
  • احمدرضا کمیلی

امام زمان

نظرات  (۵)

  • موعود زمان
  • یک نخ از جامه احرام تو ما را کافی ست
    نه که ما را همه خلق جهان را کافیست
    پسر حضرت نرگس به جمالت نازم
    گوهر مهر تو ما را به دو دنیا کافی ست
    در منا یا به حرم  یا عرفات یا مشعر
    لحظه ای یاد کنی از من شیدا کافی ست
    گر تو راضی شوی از من ، همه روزم عید است
    نامه ای گر شود از سوی تو امضا کافی ست

    اللهم عجل لولیک الفرج

    پاسخ:
    گوهر مهر تو ما را به دو دنیا کافی ست...
    اللهم عجل لولیک الفرج
  • موعود زمان
  • فارس حجاز یار دلنواز کی شود برای لحظه ای ای امید من زسرزمین سینه ام گذر کنی........
  • موعود زمان
  • رزق این دل کن دانه ای از حب خود
       
     تا شود طوبی از آتش شیداییت
    قدر تو به اندازه ی صبر توست ...

    و رازهایت ، نهفته در صبرهایت

    اصلا تو آمده ای که صبر کنی !

    سلام وب جالب دارین خوشحال میشم به وبم سر بزنید و نظر بدین راستی اگه با تبادل لینک موافق بودین به وبم خبر بدین سپاس


    پاسخ:
    سلام
    متشکرم
    والله علی کل شئ قدیر
    یاصاحب الزمان ادرکنا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">