تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

بر مدار عشق: آرزوی هزار بار مرگ در شب عاشورا

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۳۹ ب.ظ

زهیر بن قین، از بزرگان قبیله بجیله بود که در کوفه می ‌زیست. زهیر نخست طرفدار «عثمان» بود، تا این ‌که در سال شصتم هجری، هنگام بازگشت از سفر مکه، در یکی از منازل بین راه (بنابر نقل دینورى، این ملاقات در منزل‌گاه« زَرُود» انجام گرفته است) همزمان با کاروان امام حسین علیه السلام در یک جا فرود آمد.

امام علیه السلام شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد.

 زهیر نخست از این دیدار اکراه داشت. اما به توصیه همسرش- دیلم یا دَلْهم دختر عَمرو. به محضر امام حسین علیه السلام شرفیاب شد. این دیدار بسیار مبارک بود و مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات، شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام علیه السلام منتقل کنند. با همسرش نیز وداع کرد و گفت: «من عازم شهادت همراه امام حسین علیه السلام هستم. تو با برادر خود نزد خانواده ‌ات برگرد، زیرا نمی ‌خواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»

 

آن‌گاه خطاب به همراهانش گفت: «هر که دوستدار شهادت است، همراه من بیاید، وگرنه برود و این آخرین دیدار من با شماست. اما خاطره ‌ای برای شما بیان کنم: زمانی که به جنگ بَلَنْجَر رفته بودیم، به پیروزی و غنایم فراوانی دست یافتیم و بسیار خوشحال شدیم. سلمان [۱۴] که همراه ما بود گفت: «آن‌گاه که سیّد جوانان آل محمّد را درک کردید، از پیکار و کشته شدن در کنار او بیش از دستیابی به این غنایم شادمان باشید». برخی منابع آورده‌ اند سلمان بن مضارب، پسر عموی زهیر، با وی همراهی کرد و به سپاه امام حسین علیه السلام پیوست.

 

 دفاع از خیمه ها در عصر تاسوعا

 عصر تاسوعا، هنگامی که لشکریان عمرسعد به سوی خیمه‌ های امام حسین علیه السلام هجوم آوردند و قصد آغاز جنگ داشتند، امام علیه السلام از برادر بزرگوارشان حضرت عباس علیه السلام خواست که نزد آنان رفته و ببیند هدفشان چیست و چه می ‌خواهند. حضرت عباس علیه السلام با حدود بیست نفر از یاران امام علیه السلام، از جمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر، نزد سپاهیان دشمن آمده پرسید که چه قصدی دارند؟ گفتند: به ما فرمان داده شده است در صورتی که تسلیم حکم ابن‌ زیاد نشوید، با شما پیکار کنیم.

حضرت عباس علیه السلام فرمودند: عجله نکنید، تا مقصودتان را به اطلاع اباعبدالله علیه السلام برسانم. آنان پذیرفته و منتظر جواب ماندند. در این فرصت حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین به نصیحت سپاهیان عمرسعد پرداختند. نخست حبیب سخن گفت و آنان را از کشتن عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و شیعیان آنها نهی کرد و از یاران و همراهان امام علیه السلام به نیکی یاد نمود و برخی از صفات والای آنان را برشمرد.

در این هنگام یکی از افراد دشمن، به نام «عزرة بن قیس» خطاب به حبیب گفت: تا می‌توانی خودستایی کن!

زهیر بن قین در پاسخش گفت: ای عزره، او ستوده و هدایت‌ یافته خدای متعال است. از خدا پروا کن، من خیرخواه توام. تو را به خدا سوگند، مبادا گمراهان را در کشتن پاکان یاری دهی.

عزره گفت: ای زهیر، تو شیعه این خاندان نبودی و طرفدار عثمان بودی!

زهیر پاسخ داد: آیا از بودنم در اینجا پی نمی ‌بری که از آنان هستم؟ به خدا سوگند،من هیچ‌گاه نامه ‌ای به او -امام حسین علیه السلام- ننوشتم، پیکی به سوی او نفرستادم و به او وعده یاری ندادم. بلکه در راه به او برخوردم. چون او را دیدم به یاد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم افتادم و مَنزلتِ او را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خاطر آوردم. همچنین دانستم، چه حوادثی از سوی دشمن و حزب شما برای او پیش می‌آید. این بود که تصمیم به یاری و طرفداری از وی گرفتم و این ‌که جانم را فدایش نمایم. باشد که آنچه شما از حق خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرو گذاشتید، پاس دارم.

 

شجاعت زهیر در نزد دشمن

 زهیر، نزد دشمنان نیز به عنوان شخصیتی شجاع و ممتاز، نامبردار بود. چنان که وقتی در روز عاشورا، عبدالله بن عمیر کلبی به مصاف «سالم» و «یسار» دو غلام عبیدالله و پدرش زیاد، رفت، آن دو به وی گفتند: «ما تو را نمی‌ شناسیم. بگذار زهیر بن قین یا حبیب بن مظاهر و یا ... به جنگ ما بیاید.»

 

یکی از نبردهای زهیر در عاشورا

 از صحنه ‌های یادکردنی پیکار زهیر در روز عاشورا، یکی آن‌جاست که وقتی شمر و شماری دیگر از دشمنان به خیمه ‌های امام حسین علیه السلام هجوم آورده قصد آتش زدن خیمه ‌ها را داشتند، وی به کمک ده نفر دیگر از اصحاب امام علیه السلام به مقابله آنها شتافته پس از کشتن یکی از مهاجمان، آنان را از خیمه ‌ها دور کردند.

 

نبرد زهیر و حر

 زُهَیر و حُرّ، ساعتی از روز عاشورا، به کمک هم جنگ نمایانی کردند، و هرگاه یکی از آن دو، بر دشمن می‌ تاخت، اگر به محاصره می‌ افتاد، دیگری او را نجات می‌داد. تا این ‌که حر به شهادت رسید.

 

نماز ظهر عاشورا

 ظهر عاشورا، زهیر و سعید بن عبدالله حنفی جان خویش را سپر کردند، تا امام حسین علیه السلام همراه جمعی از یارانش، نماز خوف به جای آوردند. پس از اقامه نماز، حمله دشمن شدّت یافت. زهیر و اندک یاران باقی مانده امام علیه السلام با تمام توان به دفاع از آن حضرت و اهل بیتش پرداختند.


 

شهادت زهیر

 زهیر پس از نبردهای دلیرانه و کم‌ نظیر و کشتن حدود ۱۲۰ نفر از دشمن، سرانجام به وسیله «کثیر بن عبدالله شعبی» و «مهاجر بن اوس» به شهادت رسید.

 

دعای امام حسین(ع) برای زهیر

 امام حسین علیه السلام درباره او فرمود: «خدای متعال تو را دور نگرداند و قاتل تو را لعنت کند، همانند لَعْنِ کسانی که آنها را به صورت میمون و خوک درآورد.»

 

کفن کردن زهیر

 پس از شهادت زهیر، همسرش به غلام او گفت: برو مولایت را کفن کن. غلام گوید: وقتی آمدم، حسین علیه السلام را بی‌ کفن مشاهده کردم. با خود گفتم: مولایم را کفن کنم و حسین را واگذارم؟ آن ‌گاه حسین علیه السلام را کفن پوشانده برگشتم. وقتی قصه را برای همسر زهیر بازگفتم، مرا آفرین گفته کفنی دیگر داد و گفت: برو مولایت را کفن کن، و من چنین کردم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">