تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

منجی جهان (قسمت اول)

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۴۱ ب.ظ

تولد بود. ولی همه جا تاریک بود. نه چراغی نه شمعی و نه شیرینی! هیچ کس نمی دانست او حقیقتا کیست. تنها از لبخند مادرش می شد فهمید که تولد نوزادی است، نورانی.  مادرش ... بانویی از تبار پاکان، یک اسیر رومی. نواده ای از حواریون!اسیری که آزاد شد بدست عالی ترین مرد زمانه اش!

مرد به غلامش گفت برو و بخر به هر قیمتی که شد؛ که ارزش او را با درهم و دینار نمی توان  اندازه گرفت. این کیسه را بگیر بیش از این نمی خواهند از تو. غلام رفت و همان شد که مرد گفته بود. او را خرید... زن منتظرش بود! بهترین کنیز و والاترین بانو! بانو می دانست او کیست! خوابش را دیده بود... آنچنان عاشق شده بود که خواب و خوراک نداشت!

پدرش پادشاه بود. پادشاه کشور باستانی روم و می خواست او را به عقد پسر عمویش در آورد. داماد در جشن از تخت دامادی زمین افتاد... سه بار! و نرجس اندوهگین به خواب رفت...خواب می دید هر شب... تا آنکه خود را در میان کنیزان و اسیران اسیر کرد تا دل از بند فراق یار بگشاید. و کسی نمی دانست او که بود؟ کسی نمی دانست آن کس که چنین واله و عاشق در میان اسیران دست بسته راه می رود و نگاه خیره اش به دور دست تر از آسمان دوخته شده کیست؟ او که نامش شباهتی به نام ملائکه داشت . او که عاشق بود! عاشق ترین!

 

مادر مرد آمده بود. مادرترین مادرها آنکه اسمش همچون چهره اش درخشان بود... « زهرا». آمده بود برای پسرش او را بگیرد تا مادر تاج سر جهان شود. سه بار به خوابش آمده بود. با مریم عذرا آمده بود و از عیسی مسیح نوه اش را خواستگاری کرد که عروس مرد مهربان شود. و او پذیرفت. با جان!

 

دیگر  پیرو عیسی مسیح (ع) نبود با تمام وجود می خواست پیرو محمد (ص) باشد. و وقتی شد آنچه شد، ناگهان دید در آغوش زهرا (ص) ست. و آغوش او مهربان بود.  بعد از آن دیگر ملیکه نبود. نرجس بود. برای مردش و برای تنها فرزندشان.

 

نامش محمد (ع) هم نام و هم کنیه ی جدش که فرستاده ی خدا بود!  به مهدی شهره است چون هدایتگر گمشدگان است. کنیه اش کنیه ی پیامبر، خویش مثل او و سیره اش شبیه ترین به اوست.  ابا صالح است نه به این خاطر که فرزندی به نام صالح دارد.... نه! چون پدر نیکان زمین و زمان است.

همان منتظر منتظران واقعی! همان است که به او می گویند باقی خدا در زمین (بقیة الله)! همان قائم و قائم کننده ی دین! همان صاحب الزمان! همان نجات بخش و موعود ادیان! همان حجت خد! همان جاری کننده ی  عدالت مرتضوی! همان منتقم آل علی (ع)! همان که عمر نوح دارد و صبر ایّوب! همان که چون یوسف (ع) و عیسی ابن مریم است. همان دستگیر هر خواهان! همان امام و پیشوا! همان آب گوارا و روان! همان طاووس اهل بهشت! همان پسر زهرا (س). آری حقیقتاً همان!

 

شعبان به نیمه رسیده بود... سر تا پای ماه چشم شده بود. سرتا پای سامرا چشم شده بود و پدر چشم شده بود و مادر چشم شده بود. چشم پدر اما آسوده بود می دانست فرزندش بهترین است. مادر اما نگران بود مردش که در مردی همتا نداشت به او گفته بود... گفته بود « نرجس چشم انتظار فرزندی باش که امشب از راه می رسد..» اما نرجس تردید را در چشم حکیمه خاتون می دید... به زحمت افتاده بود.

 

عمه ی پدر! آنجا آمده بود چون امامش خواسته بود نرجس را کمک کند در آوردن فرزند پاکش. و او وقتی زمانش فرا رسید با عجله و هراس از اتاق بیرون آمد و پیش از آنکه بگوید آنچه دیده بود لبخند پدر را دیده بود... آخر ناگهان نوری گرفته بود اتاق را و حائل شده بود بین او و تازه مادر. پدر از هراس او هراسان نشد... فقط گفت برو فرزندم آمده.

رفت و کلام پدر را صادق دید. وقتی وارد اتاق شد دید که نوزاد حمد خدا را می گوید.  فرزند را آورد نزد پدر... و پدر در گوشش خواند: فرزندم خدا اله توست... فرزندم جدمان محمد(ص) رسول اوست بدان که او از سر سجده بر طاق آسمان پا گذاشت. فرزندم علی (ع)، همان که تنهاترین مرد زمانه است... او پیشوای ماست. فرزندم... حرف بزن برای پدر که صدایت دل از پدر می برد و هوش از مادر...

 

ادامه دارد...

  • ۹۲/۰۳/۱۳
  • احمدرضا کمیلی

منجی جهان

امام زمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">