تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام سجاد(ع)» ثبت شده است

آنان مثل مشعل های هدایت هستند...

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۲ ب.ظ

"والاترین مردم از نظر یقین، قومی هستند در آخرالزمان، که پیامبر را درک نکرده اند و حجت خدا از آن ها مخفی شده، آن ها به مرکّب سیاهی روی کاغذ سفید ایمان آورده اند(1)."

"در آن ایام قلب مومن در درون خود آب می شود، چنانکه در آب ذوب می شود، زیرا منکرات را می بیند و قدرت جلوگیری و تغییر آن را ندارد. مومن در میان آن ها با ترس و لرز راه می رود، که اگر حرف بزند، او را می خورند و اگر ساکت شود، غصه مرگ می شود(2)."

در این شرایط، مومن بیکار نمی نشیند، بلکه به وظایف یک منتظر واقعی عمل می کند، صبر پیشه می کند و برای فرج حضرت موعود دعا می کند، تمام تلاش خود را برای شناخت امام زمان خود می کند، از گناه و خطا دوری می کند...

اینها از وظایف منتظران است. اما جایگاه منتظران واقعی نزد رسول خدا بسیار والاست، به صورتی که شاید رسیدن به این جایگاه برای هم عصران حضرت محمد صلوات الله علیه دور از دسترس بوده است.

نماز این مرد بنیاد او را ویران ساخته بود...

پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۸ ب.ظ

مار حلقه های بدنش را باز می کرد و می خزید و با زبانش بوی مرد را به درون می کشید. مرد بی توجه به او سجاده ای گشوده بود و نماز می خواند. صورتش غرق اشک بود.

مار سرعتش را بیشتر کرد، شروع کرد گشتن و گشتن دور سجاده ی سبز او. فس فس می کرد و با تهدید دندانهای سمی اش را نشان می داد. هر چه به مرد نگاه کرد نتوانست چشمان او را متوجه خود کند.

خشم سراسر وجودش را گرفته بود. نماز این مرد بنیاد او را ویران ساخته بود. نماز دوستان او یک طرف، نماز او یک طرف! چنان ستون نوری تا آسمان می ساخت که چشمان هم نوعان او را خاکستر می کرد. شیاطین دیگر، به سخره می گرفتندش! نیشش را بیرون آورد و صدای وحشتناکی از دهانش بیرون آمد. مرد همچنان مشغول خدا بود.

مار عصبانی شده بود. مچ پای مرد را نشان گرفت و دهانش را باز باز کرد. دندان هایش را در پای مرد فرو برد. اخم های مرد در هم کشیده شد. دردش آمده بود. مار با خرسندی دور سجاده خزید.

عاقبت کسی که امام را مسخره کرد!

دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۴۲ ب.ظ

روزگار ، روزگار آدمهای کوچک و منافق بود.

و ایمان تنها لقلقه ی زبانها بود، شاید برای نجات از اتهام بی دینی.

بذر ایمان در کویر یابس دلهای مردمان سخت تر از سنگ، هرگز نمی توانست به جوانه بنشیند و در سیاهی ظلمت و گمراهی این آدم نماها، گرگهای ایمان خوار ، زوزه می کشیدند

و در میان این قوم غافل، مردی به پهنه ی آسمان آبی با دلی به عرصه ی دریا، با زخمهای گونه گون، برخورده از دشنه ی عداوت این نامردْ مردم، آرام و استوار، برای رسالتی همچنان خون جگر می خورد.

آری، مرد داستان ما، همان بازمانده  از طوفان خون، یادگار کربلا، حضرت سجاد(ع) بود.

روزی امام میان مردم نشسته بود و از حیرت مردم، که در غفلت خود می لولیدند، دلش را سخت می فشرد، که چراغ هست و اینان این چنین در بیراهه اند، تا آنکه لب به سخن گشود و فرمود :

انسان نمى داند با مردم چه کند! اگر بعضى امور که از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیده ایم به آنان بگوییم ممکن است مورد تمسخر قرار دهند، از طرفى طاقت هم نداریم این حقایق را ناگفته بگذاریم !

ضمرة بن معبد، کلام امام تمام نشده، انگار بی تاب شنیدن کلام پیامبر باشد، گفت:

شما آنچه شنیده اید بگویید!

ناشناسی در دل شب...

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۸ ب.ظ

معصوم ششم، حضرت امام زین العابدین علیه ‏السلام در کلیه صفات بارز انسانیت و اخلاق و فضیلت به حد کمال بود. آن حضرت نسبت به اهل زمان، افضل و اعلم و افقه و اورع و اعبد و اکرم و احلم و اصبر و افصح و در راه صدقه و انفاق و مهربانی و عطوفت نسبت به فقراء و مساکین و خیرخواهی، از نیکوترین افراد بود، و در مکارم اخلاق هیچ کس به پایه‏ وی نمی‏ رسید.

از صفات بارز امام سجاد علیه ‏السلام این بود که هر کس نسبت به وی رفتار سویی نشان می‏ داد، برعکس با وی به نیکی و احسان رفتار می‏ کرد. هشام بن اسماعیل به هنگامی که والی مدینه بود آن حضرت را به شدت مورد رنج و آزار قرار داد. اما به وقتی که از امارت معزول گردید، ولید دستور داد، وی را بر در خانه‏ مروان قرار دهند و چنانچه حق کسی را پایمال کرده از وی بازخواست کنند و بدین ترتیب مردم وی را مورد سرزنش و دشنام قرار دادند. اما همین که امام سجاد علیه ‏السلام وی را بدین حال مشاهده کرد بر او سلام کرد و به نزدیکان خود دستور داد، هرگز معترض او نگردند و به آزارش نپردازند.

عجیب اینکه پسر عموی آن حضرت که اغلب به آزار وی می‏ پرداخت، امام شبها به خانه وی مراجعه می ‏کرد و بی آنکه خود را معرفی کند مبالغ بسیاری پول به وی اعطا می‏ فرمود، و او بی ‏آنکه از این امر اطلاعی داشته باشد در حالی که به بدگویی امام می‏ پرداخت، می ‏گفت: امّا علی بن الحسین هرگز یادی از من نمی‏ کند. آن حضرت همچنان این کلمات را می‏شنید و با صبر و شکیبایی تحمل می‏ کرد و هرگز سخنی بر زبان نمی ‏آورد، تا آنگاه که چشم از جهان فروبست و دیگر کسی به کمک وی نشتافت دانست کسی که هر شب به خانه‏ وی می ‏رفت و یاریش می ‏کرد همان علی بن الحسین علیهما‏السلام بوده است.

انسان 250 ساله: قهرمان اهل بیت

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۳ ب.ظ

آن چهره‌ى مظلوم بى صداى سر به زیرِ منفعلى که از امام سجاد درست کردند به کلى برخلاف واقع است؛ چهره‌ى حقیقى امام سجاد علیه‌الصّلاةوالسّلام چهره‌ى یک مبارز قهرمان خستگى‌ناپذیر آشتى‌ناپذیر پیگیرى است، که با تدبیر تمام، با دقت کامل راهها را مى‌شناسد و انتخاب مى‌کند و به سمت هدفها این راهها را مى‌پیماید، خودش خسته نمى‌شود و دشمن را خسته مى‌کند؛ و نتیجه هم این شد که بالأخره دشمن خسته‌ى شکست خورده - یعنى دستگاه اموى - وقتى هیچ کار دیگر نتوانست بکند، متشبث شد به مسموم کردن امام سجاد، و آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار و عزیز بعد از یک عمر پربرکت پرمبارزه‌ى پرتلاش مقدس سر تا پا نورانى جوار پروردگار را زیارت کرد و به عالم قدس و رضوان الهى پرواز کرد. این خلاصه‌ى زندگى امام سجاد است.

برای دریافت فایل صوتی اینجا کلیک بفرمایید...

توصیه امام زمان (عج) به خواندن صحیفه سجادیه

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۱۷ ق.ظ

محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول می‌فرماید: « در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم اما نماز قضا بر عهده‌ام بود و به همین دلیل احتیاط می‌کردم و نمی‌خواندم. خدمت شیخ بهائی رحمه الله عرض نمودم، فرمود: « نماز قضا بخوان.» اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاص خود را دارد و با نمازهای واجب فرق می‌کند. یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم که امام زمان علیه السلام را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود:« بخوان!»

عرض کردم:« یا بن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی‌رسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.»

سید الساجدین، قرة عین الناظرین

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۵۲ ق.ظ

به حرف های زمان گوش کن،

غریب وار می خواند از آنکه برگ برگ زندگیش پر از باران بود...

باران؛

گاهی که دلم گوش به زمانه می دهد، می بارد.

گاهی می سوزم،

گاهی می سازم،

گاهی حزن، چون سنگ سرخی بر آبهای راکد دلم موج می اندازد،

و گاهی هم نوا می شوم با یار،

خونابه می بارم...

 زمانه می گوید از:

سید الساجدین، قرة عین الناظرین... زین العابدین.