قرآن پژوهی:گفتگوی مرده با سلمان فارسی
در روزهایی که سلمان در حال مرگ بود، اصبغ بن نباته به دیدارش رفت. سلمان رو به اصبغ کرد و گفت: «رسول خدا (ص) به من فرموده بود که وقتی مرگت نزدیک شود، هر مرده ای با تو صحبت خواهد کرد. اکنون دوست دارم بدانم، زمان مرگم رسیده است، یا نه ، برو تختی بیاور، رویش آنچه برای مردگان می اندارند، بینداز و همراه چهار تن مرا به قبرستان ببر.» اصبغ شتابان رفت به همراه چند نفر تختی آورد. آنها سلمان را روی آن گذاشته، به سوی قبرستان مدائن بردند. در آن لحظه سلمان با صدای بلند به مرده ها سلام کرد، ولی پاسخی نشنید. او دوباره با الفاظ ویژه ای سلام کرد و سپس گفت: شما را به خداوند عزیز و پیامبریش سوگند می دهم که یک نفر پاسخ دهد! من سلمان فارسی، آزاد کرده ی رسول خدا (ص) هستم. ایشان به من فرمودند که وقت مردنت هر مرده ای با تو سخن می گوید، حال می خواهم بدانم وقت مرگم رسیده است یا نه.