ناشناسی در دل شب...
معصوم ششم، حضرت امام زین العابدین علیه السلام در کلیه صفات بارز انسانیت و اخلاق و فضیلت به حد کمال بود. آن حضرت نسبت به اهل زمان، افضل و اعلم و افقه و اورع و اعبد و اکرم و احلم و اصبر و افصح و در راه صدقه و انفاق و مهربانی و عطوفت نسبت به فقراء و مساکین و خیرخواهی، از نیکوترین افراد بود، و در مکارم اخلاق هیچ کس به پایه وی نمی رسید.
از صفات بارز امام سجاد علیه السلام این بود که هر کس نسبت به وی رفتار سویی نشان می داد، برعکس با وی به نیکی و احسان رفتار می کرد. هشام بن اسماعیل به هنگامی که والی مدینه بود آن حضرت را به شدت مورد رنج و آزار قرار داد. اما به وقتی که از امارت معزول گردید، ولید دستور داد، وی را بر در خانه مروان قرار دهند و چنانچه حق کسی را پایمال کرده از وی بازخواست کنند و بدین ترتیب مردم وی را مورد سرزنش و دشنام قرار دادند. اما همین که امام سجاد علیه السلام وی را بدین حال مشاهده کرد بر او سلام کرد و به نزدیکان خود دستور داد، هرگز معترض او نگردند و به آزارش نپردازند.
عجیب اینکه پسر عموی آن حضرت که اغلب به آزار وی می پرداخت، امام شبها به خانه وی مراجعه می کرد و بی آنکه خود را معرفی کند مبالغ بسیاری پول به وی اعطا می فرمود، و او بی آنکه از این امر اطلاعی داشته باشد در حالی که به بدگویی امام می پرداخت، می گفت: امّا علی بن الحسین هرگز یادی از من نمی کند. آن حضرت همچنان این کلمات را میشنید و با صبر و شکیبایی تحمل می کرد و هرگز سخنی بر زبان نمی آورد، تا آنگاه که چشم از جهان فروبست و دیگر کسی به کمک وی نشتافت دانست کسی که هر شب به خانه وی می رفت و یاریش می کرد همان علی بن الحسین علیهماالسلام بوده است.
و آنگاه که اهالی مدینه در واقعه حرّه بر بنی امیه شوریدند، مروان بن حکم به امام سجاد علیه السلام متوسل شد و از وی استمداد کرد.. راستی عظمت و بزرگی امام زین العابدین علیه السلام تا چه اندازه بود که وقتی دشمن به او روی آورد، دست از عطوفت و مهربانی خویش بر نداشت.
امام سجاد علیه السلام متواضع و مودب بود و با خلق خدا مهربانی می کرد و در نشست و برخاستها، کمترین نشانه فخرفروشی و غرور در او مشاهده نمی شد. در کوچه و خیابان، آرام و باوقار راه می رفت و در سلام کردن بر مردم پیشی می گرفت. امام در تمام دوران زندگی خود، با فقرا، درماندگان، یتیمان و بردگان نشست و برخاست می کرد. همانند آنان روی زمین می نشست و غذا می خورد. نقل است روزی عدهای از گدایان دور هم نشسته و غذا می خوردند که امام زین العابدین علیه السلام را در حال عبور دیدند و او را به غذا دعوت کردند. امام فرمود: «امروز روزه هستم و نمی توانم افطار کنم.» سپس از آنان دعوت کرد که فردا نزد او بروند و بر سر سفره اش حاضر گردند.
امام سجاد علیه السلام در سفر حج سعی می کرد به صورت ناشناس و گمنام حرکت کند تا دیگران برای رعایت حرمت او به زحمت دچار نیفتند. گاهی به صورت ناشناس وارد کاروان حجاج می شد و برای تقرب به خداوند، به افراد کاروان خدمت می کرد و این در حالی بود که، آنان او را نمی شناختند. گاه که برخی از افراد او را می شناختند، می فرمود: «من دوست ندارم به اسم پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی را طلب کنم که در حق او روا نیست.»
امام علی بن الحسین علیهماالسلام هرگز مایل نبود که با استفاده از نام و آوازه پیامبر صلی الله علیه و آله، برای خود خیر و منفعتی جلب نماید و یا به دلیل نسبت با پیامبر صلی الله علیه و آله متوقع باشد مردم او را مورد احترام قرار دهند.
امام سجاد علیه السلام همواره با طبقات محروم، فقیران و درماندگان نشست و برخاست بیشتری داشت تا با اغنیا و افراد بی درد. حتی در مجالس و محافل در کنار افراد محروم می نشست و آنان را مورد عنایت قرار می داد. امام خانواده های بسیاری را سرپرستی می کرد و به درماندگان و ایتام بسیاری آذوقه می رساند. چه بسیار از خاندان شهدا، رزمندگان و شیعیان که مغضوب دستگاه واقع شده و قادر به ادامه ی حیات خود نبودند و امام به صورت مخفی و محرمانه زندگی آنان را اداره می فرمود.
از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده هنگامی که پدرش امام سجاد علیه السلام را غسل می داد اطرافیان متوجه پینه ای که بر روی زانوان و پاهای مبارک آن حضرت بسته شده بود گردیدند در این موقع چشم آنها به شانه حضرت زین العابدین علیه السلام افتاد که یک قسمت از شانه آن بزرگوار نیز مانند زانویش پینه بسته، عرض کردند آثاری که در پا و زانوان حضرت دیده می شود معلوم است به واسطه ی سجده های طولانی پیدا شده اما این قسمت از شانه چرا پینه بسته؟!
حضرت باقر علیه السلام فرمود: اگر بعد از حیات ایشان نبود علتش را نمی گفتم. روزی نمی گذشت مگر اینکه به اندازهای که ممکنش بود از یک نفر تا بیشتر بینوایان را سیر می کرد. شب که می شد آنچه از خوراک خانوادهاش زیاد می آمد در انبانی جای می داد هنگامی که دیده ها به خواب رفته از منزل خارج می شد و به خانه ی عده ای تنگدست که از ترس آبرو سوال نمی کردند می رفت. محتوی انبان را بین آنها تقسیم می کرد به طوری که متوجه نمی شدند آورنده ی طعام کیست هیچیک از افراد خانواده آن جناب نیز بر این کار اطلاع نداشتند، من متوجه شده بودم. منظورش این بود که به پاداش صدقه پنهانی و با دست خود نایل شود. پیوسته می فرمود:
«ان صدقة السر تطفی غضب الرب کما یطفی الماء الحطب فاذا تصدق احدکم فاعطی بیمینه فلیخفها عن شماله» (سفینه البحار، ج 2، ص 24) ؛ پنهانی صدقه دادن خشم پروردگار را فرو می نشاند چنانکه آب آتش را خاموش می کند هر یک از شما با دست راست صدقه داد طوری بدهد که دست چپش متوجه نشود.
و نیز می فرمود:
«انی لاستحیی من الله ان اسال للامن اخوانی الجنة و ابخل علیه بالدنیا فاذا کان یوم القیامة قیل لی: لو کانت الجنة بیدک لکنت بها ابخل» (احقاق الحق، ج 12، ص 56) ؛ من از خداوند تبارک و تعالی حیا می کنم که برای برادران ایمانی خود طلب بهشت را بکنم اما در کمک کردن به آنها در امور دنیا و مادی بخل ورزم. و در روز قیامت به من بگویند که اگر بهشت در اختیار تو بود بخل بیشتری به خرج می دادی!
آری، آن امام همام در حالات ملکوتی خویش به جد بزرگوارش امیرالمومنین علی علیه السلام شباهت بسیار داشت. و شخصیت و عظمت آن حضرت به اندازه ای بود که دور و نزدیک و دوست و دشمن را تحت تاثیر جذبه و روحانیت خود قرار می داد.
منابع:
سیره معصومان، سید محسن امین، ترجمه علی حجتی کرمانی.
در مکتب پیشوای ساجدان امام علی بن الحسین علیهماالسلام؛ علی قائمی.
سیره عملی اهل بیت علیهم السلام، امام زین العابدین علیه السلام؛ سید کاظم ارفع.
http://mohebaan.ir/page/link3
ممنون می شویم اگرلوگوی ماراهم دروبتون قرار دهید
<!-- start logo cod off http://www.mohebaan.ir/ --><p align="center"><p align="center"><a href="http://www.mohebaan.ir/" target="_blank"><img border="0" src="http://s1.picofile.com/file/7611810963/%D9%85%D8%AD.gif%22" width="140" height="180" alt="محبان حضرت مهدی (عج)"></a></p><!--finish logo cod off http://www.mohebaan.ir/ -->