تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا(ع)» ثبت شده است

خدمتکارها...

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۳۲ ب.ظ

  به حرکاتش نگاه کردم. زهر کار خودش را کرده بود.  نمازش که تمام شد یاسر را صدا کرد.

-  یاسر! اهل خانه و خدمتکارها غذا خورده اند؟

- غذا؟ با این حالی که شما دارید کسی نمی تواند غذا بخورد فدایتان شوم.

راست نشست و گفت:  سفره بیندازید...

سفره که افتاد،امام هم نشست کنارمان تا ما با خیال راحت غذا بخوریم. از حضور همه مطمئن شد. باهمه گرم گرفت، حتی گفت از این غذا برای خانواده مان هم ببریم.

غذا را که خوردیم، خیالش که راحت شد، بیهوش افتاد...

تو راه ما را انتخاب کن...

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۸ ب.ظ

امام رضا (علیه السلام) با سخنان خود همیشه راهی را پیش روی شیعیان گذاشته اند. این بار می خواهیم از سفارشات امام رضا (علیه السلام) به شیعیانشان بگوییم.

امام رضا(ع) به یکی از یارانشان چنین فرمودند : "از دشمنی با مردم در حذر باش. ما اهل بیت خاندانی هستیم که به آنانی که رابطه شان را با ما قطع کردند می پیوندیم و به کسی که به ما بدی کند، خوبی می کنیم. و به خدا از این طریق نتیجه ی خوبی می بینیم." (1) همچنین به ابراهیم بن ابی محمود نیز  فرمودند :

"ای ابی المحمود! وقتی مردم راست و چپ را انتخاب کردند، تو راه ما را انتخاب کن؛ زیرا هر کس به ما بپیوندد ما به او می پیوندیم." (2)

امام رضا (علیه السلام) دوستانش را به لبخند زدن به صورت مؤمن تشویق می کرد و می فرمود:

"کسی که به صورت برادر مومن خود لبخند بزند، خداوند برایش حسنه ای می نویسد و کسی که خدا برایش حسنه بنویسد او را عذاب نمی کند." (3)

معمار! دروازه را بساز...

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۴۳ ب.ظ

معمار طاق را می کوبید. چکش بدست و عرق بر پیشانی! شیخ بهایی از کنارش گذشت و نگاهی به نقشه ی حرم انداخت. لبخندی زد. کار رو به اتمام بود. مانده بود دروازه ی ورود. شیخ تبسمی کرد و یاد کاری افتاد که عقب انداخته بود. نگاهی به معمار کرد و فریاد زد:

-استاد! پایین بیا! کاری دارم.

معمار، دست از کار کشید. با دقت از چارپایه پایین آمد و کنار بساط چای و نان شیخ نشست. شیخ با دست بر پشت معمار زد و خستگی را از تنش بیرون برد. چشم، ریز کرد و گفت:

-باید یک چله بگیرم. در این چله که من نیستم، دروازه را نساز!

معمار دست از خوردن کشید و با تعجب پرسید:

-ای شیخ! چیز زیادی نمانده، بگذار زودتر تمامش کنم...

-نه استاد! باید برای گرفتن ذکری از استادم چله ای بگیرم. اینجا مکان پاک و مطهری است. آرامگاه اختر هشتم! می دانی یعنی چه؟ پای ناپاک ناپاکان نباید به این حرم باز شود.

حرف حساب: صدقه را همینطوری نده!

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ب.ظ

مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، به شاگردان خود توصیه می کرد:

«اگر می خواهی صدقه بدهی، همین ‌طوری صدقه نده؛ زرنگ باش! حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا (ع) برای سلامتی آقا امام زمان (عج) بده!  برای دو معصوم است؛ دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد، ممکن نیست خداوند این صدقه ی تو را رد کند. تو هم اینجا حق واسطه ‌گری‌ ات را می گیری.  تو واسطه ‌ای و همین حق واسطه‌ گری است که اجازه می دهد تو به مراحل خاص برسی.»

ملاقات جوان تورنتویی با امام رضا(ع)

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۵۰ ق.ظ

امام رضا

در یک شب سرد زمستانی سال 1372 وارد صحن انقلاب شدم، سرما تا عمق استخوان‌های انسان نفوذ می‌کرد و کمتر کسی در آن شرایط از خانه خود می‌زد بیرون، صحن هم به طرز کم سابقه‌ای خلوت بود، به دالانی که بین صحن انقلاب و صحن مسجد گوهرشاد وجود دارد وارد شدم، متوجه جوانی با حدود 35 سال سن شدم که چمدان مسافرتی نسبتا بزرگی در دست داشت و از یکی ـ دو نفر چیزی پرسید، ولی انگار آن‌ها نتوانستند جوابش را بدهند. به سوی من آمد و گفت: شب‌ بخیر آقا!

به زبان انگلیسی حرف می‌زد، آنهم با لهجه‌ آمریکایی رایج در کشور کانادا، وقتی به همان زبان و با خوشرویی جوابش را دادم، نفس راحتی کشید و گل از گلش شکفت. ادامه داد:

ـ ببخشید! آقای علی ‌بن موسی‌الرضا، کجا هستند؟ می‌خواهم ایشان را ببینم.