تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

نماهنگی فوق العاده زیبا درباره امامان

پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۲۰ ب.ظ

دانلود کلیپ تصویری بسیار زیبای ائمتی و سادتی در مدح ائمه معصومین  به زبان عربی و زیرنویس انگلیسی و زیرنویس فارسی

دانلود با کیفیت بالا

دانلود با کیفیت متوسط

80 وظیفه منتظران در عصر غیبت

پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۳۹ ق.ظ

کتاب“مِکیال المکارم”نوشتۀ آیت‌الله محمد تقی موسوی اصفهانی، یکی از کتاب‌های معتبر و باارزش در زمینۀ مهدویت است.  این کتاب به سفارش حضرت مهدی(ارواحنا فداه) نوشته و نا‌م‌گذاری شده است.  در بخشی از این کتاب گران‌سنگ 80 وظیفه و تکلیف ما نسبت به حضرت مهدی(عج)در عصر غیبت بیان شده است که به شرح زیر می‌باشد:

 

1. تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگی‌های آن حضرت

 2. رعایت ادب نسبت به ایشان

 3. اظهار محبت نسبت به آن حضرت به طور خاص

 4. محبوب نمودن ایشان در میان مردم

 5. انتظار فرج و ظهور آن حضرت علیه السلام

تشرفات: شفایت را از امام زمان بگیر...

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ

مرد کاسه را جلوی دهانش گرفت و در کمتر از چشم بر هم زدنی، کاسه پر از خون شد. دیگر سرفه های خونی امانش را بریده بود.  سید محمد در حالی که نفس نفس می زد، دست به دیوار گرفت و از جایش بلند شد و آرام آرام سمت در رفت. سید محمد دامغانی مستاصل و ناامید سمت خانه ی استادش میرزا مهدی اصفهانی رفت.  در خانه ی میرزا، سید سر درد دلش باز شد و از درد و سرفه هایش نالید و گفت: میرزا شما برای ما دعا کنید.

میرزا مهدی در حالی که دستی به محاسنش می کشید، در فکر فرو رفت و آهی کشید و بعد رو به سید محمد با جدیت گفت: تو مگر سید نیستی؟ چرا شفایت را از اجدادت نمی خواهی؟ چرا به محضر حضرت بقیة الله (ع) نمی روی و از آن حضرت(ع) حاجتت را نمی خواهی؟ مگر نمی دانی آنها اسمای حسنای پروردگارند؟ مگر در دعای کمیل  نخوانده ای « یا من اسمه دواء و ذکره شفاء»«ای خدایی که نامت دواء است و ذکرت شفا است»؟ تو اگر مسلمان باشی، اگر سید باشی، اگر شیعه باشی، باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیة الله(ع) بگیری!

کم شد زجمع خسته دلان یار دیگری

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۴۳ ب.ظ

شهید هادی باغبانی که برای ساخت مستندی از بحران سوریه به این کشور سفر کرده بود در درگیری‌های مناطق حاشیه‌ای دمشق توسط تروریست‌های تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید. //کلیپی زیبا از آخرین روزهای زندگی شهید هادی باغبانی،حتما ببینید...


برای مشاهده این کلیپ بسیار زیبا اینجا کلیک بفرمایید


مناجات شهید هادی باغبانی...

آخرین وداع خانواده شهید باغبانی...

بایدها و نبایدهای کار در عرصه مهدویت

شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۵ ب.ظ

حتما و حتما این سخنرانی بسیار مهم را  گوش کنید و منتشر کنید

برای دانلود فایل صوتی اینجا کلیک بفرمایید ...

اللهم عجل لولیک الفرج

امام خامنه ای : نگران مصر هستیم...

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۲۱ ب.ظ

همه دیدند دست مخارق چه شد...

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۹ ب.ظ

سقف بلند، آویزه های الماس نشان، یاقوت روی تاج... مامون این بار نقشه ی تازه ای برای پسری کشیده بود که پدرش را خودش کشته بود... هم خودش می دانست و هم محمد بن علی (علیه السلام) که ازدواج با ام فضل از روی عشق و علاقه نبود... هر چه که بود، امشب شب ازدواج آن دو بود و بین داماد و خاندان زن تناسبی می بایست بود. اما تفاوت او با محمد از زمین تا آسمان بود!  

محمد (علیه السلام) هنوز جوان بود... زر، زن، زیور، ساز! می شد او را فریفت!

-محمد بن ربّان !

-در خدمتم امیر!

-می خواهم زیباترین کنیزان این شهر را جام بدست به استقبال محمد بن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بفرستی! او ساعتی دیگر از این درب وارد می شود... مخارق را بخوان!

برنامه بسیار شنیدنی : ذوالقرنین کیست؟

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۹ ب.ظ

تشرفات: جامعه بخوان

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۶ ب.ظ

 هوا تاریک شده بود. سوز سردی می وزید و تا عمق استخوان نفوذ می کرد. مرد هر چه تقلا کرد، نتوانست خود را به قافله برساند. هر لحظه برف سنگین تر می بارید.  سید این بار محکم تر از قبل شال را دور گردنش بست و نا امید از همه جا در گوشه ای نشست. با خودش گفت: اینجا می مانم تا طلوع سپیده صبح و بعد برمی گردم. اما ترس همه وجودش را فراگرفته بود، سرمای آن شب به هیچ کس رحم نمی کرد.

سید احمد سرش را که برگرداند، باغی دید که باغبانش مشغول ریختن برف از روی درختان بود. او چشمانش را با دست مالید، با خودش گفت: حتماً خواب می بینم، آخر اینجا کجا و این باغ کجا.

لحظه ای گذشت، باغبان آرام سمت سید احمد آمد و گفت: تو کیستی؟

سید که نور امیدی در دلش درخشید، با صدایی لرزان جواب داد: من از دوستانم جا مانده ام و راه را بلد نیستم. می شود راه را به من بگویید؟  

باغبان رو به سید کرد و به زبان فارسی گفت: نافله بخوان تا راه را پیدا کنی.

بقیع خاموش تر از این نمی شود...

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۶ ب.ظ

می توانی از حسن(ع) بنویسی؛

از رخسار شهرآشوبش

از مهربانی  مثال زدنی اش

از شکیبایی بی مثالش

از رنج های بی شمارش

از نماز های عاشقانه اش....

می توانی از حسن(ع) بخوانی؛

از بی وفایی همسرش

از ناجوانمردی یارانش

از تیرهای بی شمار پیکر بی جانش

می توانی هم ننویسی،

نخوانی،

ندانی!

بقیع که خاموش تر از این نمی شود...

اگه حجاب نبود همه چی عادی میشد؟؟

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ب.ظ

پاسخ حاج آقا ماندگاری و توضیحات تکمیلی به این سوال:

اگر حجاب داشتن رو آزاد میذاشتیم بی حجابی برای ما هم مثل اروپا و آمریکا عادی میشد؟

برای شنیدن صوت اینجا کلیک بفرمایید...

کوتاه و شنیدنی: دومینوهای غربی صهیونیستی

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۲۲ ب.ظ