تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۳۱ مطلب با موضوع «سیره معصومین :: در مکتب اهل بیت» ثبت شده است

توصیه امام زمان (عج) به خواندن صحیفه سجادیه

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۱۷ ق.ظ

محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول می‌فرماید: « در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم اما نماز قضا بر عهده‌ام بود و به همین دلیل احتیاط می‌کردم و نمی‌خواندم. خدمت شیخ بهائی رحمه الله عرض نمودم، فرمود: « نماز قضا بخوان.» اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاص خود را دارد و با نمازهای واجب فرق می‌کند. یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم که امام زمان علیه السلام را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود:« بخوان!»

عرض کردم:« یا بن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی‌رسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.»

«عبدالله بن نافع» از دشمنان امیرمؤمنان حضرت على علیه السلام بود و مىگفت: اگر در روى زمین کسى بتواند مرا قانع سازد که در کشتن «خوارج نهروان» حق با على بوده است من به او روى خواهم آورد. اگر چه در مشرق یا مغرب بوده باشد.  به عبدالله گفتند: آیا مىپندارى فرزندان على علیه السلام نیز نمىتوانند به تو ثابت کنند؟ گفت: مگر در میان فرزندان او دانشمندى هست؟

گفتند: این خود سند نادانى توست! مگر ممکن است در دودمان حضرت على علیه السلام دانشمندى نباشد؟! پرسید: در این زمان دانشمندشان کیست، امام باقر علیه السلام را به او معرفى کردند و او با یاران خویش به مدینه آمد و از امام تقاضاى ملاقات کرد. امام به یکى از غلامان خویش فرمان داد بار و بنهى او را فرود آورد و به او بگوید فردا نزد امام حاضر شود.

بامداد دیگر عبدالله با یاران خویش به مجلس امام آمد و آن گرامى نیز فرزندان و بازماندگان مهاجران و انصار را فرا خواند و چون همه گرد آمدند امام در حالی که جامهاى سرخفام بر تن داشت و دیدارش چون ماه فریبنده و زیبا بود فرمود:

سپاس ویژه خدایى است که آفریننده زمان و مکان و چگونگىهاست حمد خدایى را که نه چرت دارد و نه خواب آنچه در آسمانها و زمین است ملک اوست. گواهم که جز «الله» خدایى نیست و «محمد» بندهى برگزیده و پیامبر اوست، سپاس خدایى را که به نبوتش ما را گرامى داشت و به ولایتش ما را مخصوص گردانید.

اى گروه فرزندان مهاجر و انصار! هر کدامتان فضیلتى از على بن ابیطالب به خاطر دارید بگویید.

آیا حواست هست که با چه کسی همکاری؟

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۶ ب.ظ


حضرت امام موسی کاظم علیه‏السلام اگر احساس می‏کرد کسانی که به نظام حکومتی داخل می‏شوند، نمی‏توانند به نفع اهل حق و شیعیان عمل نمایند، آنان را از همکاری با طاغوت نهی کرده، از عواقب وخیم آن برحذر می‏داشت.

زیاد بن ابی سلمه از یاران امام کاظم علیه‏السلام بود، ولی بدون اطلاع آن حضرت در دستگاه خلافت عباسی مشغول به کار شده بود.  او روزی به محضر امام هفتم علیه‏السلام آمد. حضرت از او پرسید: ای زیاد! آیا تو در امور دولتی اشتغال داری؟ گفت: بلی. امام فرمود: چرا با حکومت ستمگران همکاری می‏کنی و به شغل آزاد نمی‏پردازی؟ زیاد گفت: سرورم! مخارج من زیاد است؛ چرا که من فردی اجتماعی هستم و خانه‏ام پر رفت و آمد است و افراد تحت تکفل دارم و هیچ‏گونه پشتوانه اقتصادی هم ندارم. درآمد من منحصر به همین شغل دولتی است.

امام کاظم علیه‏السلام فرمود: ای زیاد! اگر از کوه بلندی سقوط کنم و بدنم قطعه قطعه شود، در نزد من بهتر است از اینکه با ستمگران همراهی و همکاری نمایم، مگر اینکه غصه‏ای را از دل مؤمنی برطرف نموده، یا مؤمن گرفتاری را نجات داده، یا مؤمن بدهکاری را از زیر بار بدهی رها سازم.(1)

تادیب از نوعی دیگر

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۲ ب.ظ


مردى از اولاد خلیفه دوم در مدینه مى‌زیست که امام کاظم علیه السلام را آزار مى‌داد و گاهى به ایشان با دشنام، توهین مى‌کرد.  برخى از یاران امام کاظم علیه السلام، پیشنهاد مى‌کردند که او را تادیب کنند؛ اما امام شدیداً ایشان را از این کار باز مى‌داشت.

روزی امام کاظم علیه السلام بر مرکب سوار شده و به مزرعه آن مرد رفتند و او را در مزرعه یافتند و همچنان سواره وارد مزرعه شدند. او فریاد زد که زراعت مرا پایمال نکن! حضرت اعتنایى به گفته او نکردند و همچنان سواره نزد او رفتند (1) و چون کنار او رسیدند، از مرکب پیاده شدند و با گشاده‌رویى و بزرگوارى از او پرسیدند:

چقدر براى این مزرعه خرج کرده‌اى؟

گفت: صد دینار .

فرمود: چقدر امید سود دارى؟

گفت: غیب نمى‌دانم.

فرمود: گفتم چقدر امیدوار هستى؟

از تدفین پدر تا هجوم به خانه دختر + اینفوگرافی

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۲۳ ب.ظ


ز قبر فاطمه بویی عجیب می آید

صدای ناله امن یجیب می آید

 صدای کیست شبانه که زار می‌گرید

صدای گریه مردی غریب می‌آید

 علی‌ست این که رود بر مزار فاطمه‌اش

مریض عشق کنار طبیب می‌آید

اگر که خاک بقیع شعله‌ور شود چه عجب

که بوی سوختن از یک حبیب می‌آید...

قرآن پژوهی: نزدیکی از این بیشتر؟

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۲۵ ب.ظ

آیه مباهله

پیامبر زمانی نامه ای به اسقف نجران نوشت و مسیحیان نجران را به اسلام دعوت کرد. اسقف نجران هم شورایی از چهره های مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد و به مدینه فرستاد تا با پیامبر دیدار کنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند . هیات مسیحیان نجران را بین 40 تا 70 نفر نوشته اند که طبیعتا باید هیات خیلی بلند پایه ای می بودند . نمایندگان نجران به مدینه رفتند و با پیامبر دیدار کردند و با حضرت در مورد پیامبری مسیح و جایگاه مریم و مقولات نظری مثل توحید بحث و گفتگو کردند ولی در نهایت طرفین دلایل همدیگر را قبول نکردند. پیامبر که از به نتیجه رسیدن بحث و گفتگو ناامید شدند، جبرئیل این آیه را آورد و پیامبر (ص) را مامور کرد تا با کسانی که با او مجادله ( یعنی بحث بیرون از استدلال می کنند) مباهله کند. یعنی جمع بشوند و از خدا بخواهند هرکدام را که دروغگوست عذاب کند، همان جا و فی المجلس نمایندگان مسیحی از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند. اسقف مسیحی قبلا به نمایندگانش گفته بود در مراسم مباهله نگاه کنید ، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد از مباهله با او بترسید و بکشید کنار ولی اگر با یارانش آمد نه ، با او مباهله کنید.

 

سیره معصومین: قبر ناپیدایی که جهاد می کند

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۴۱ ب.ظ

حضرت زهرا

شاید بارها دلمان خواسته که سر مزارت بیاییم و دلی سبک کنیم. آخر درد و دل با مادر کردن یک صفای دیگری دارد و هر بار افسوس هایمان صد چندان شده است. اگر بقیع رفته باشید، بعضی وقتها با خود فکر می کنید که نکند همینجا که من نشسته ام قبر بانو باشد و از سویی با این حس متضاد رو به رویید که اگر قبر ایشان نیز پیدا بود، همین اهانت ها که به مزار فرزندانشان شده است، به ایشان هم می شد و این پنهان بودن همیشه برایمان سوال بوده است.