هدیه در مقابل آبرو
مرد آرام و بی صدا گیوه هایش را در درآورد و وارد مجلس شد. با من من سلام آرامی گفت و در حالی که چهره اش از خجالت سرخ شده بود، سر به زیر انداخت و در گوشه ای نشست.
هر کس در جمع مشغول کاری بود، که امام حسن(ع) با دیدن رنگ رخسار مرد از سر درون او خبر گرفتند و به او فرمودند: خواسته ات را برای ما بنویس. مرد که روی اظهار نیاز در جمع را نداشت، خوشحال شد و روی کاغذی خواسته اش را نوشت و به دست امام(ع) داد.امام حسن(ع) نگاهی به کاغذ انداختند و چندبرابر نیازش را به او دادند.مردی از میان جمع که این صحنه را دید، لبخندی زد و رو به امام (ع) گفت: آقا جان، چه کاغذ پربرکتی بود!
امام حسن(ع) در جواب او فرمودند: برکت این ورقه براى ما بیشتر است ، زیرا خداوند ما را شایسته انجام کار نیک قرار داده است .
آیا نمى دانید که کار خیر آن است که بدون درخواست انجام شود؛ اما اگر، پس از آن که فرد نیازش را به تو باز گفت و تو هم چیزى به او بخشیدى ، در واقع اهدایى تو در مقابل آبروى او مى باشد. چه بسا فرد محتاج در شب در بسترش با بى تابى و نگرانى به صبح رسانده و در میان بیم و امید غوطه ور بوده است که آیا فردا اندوهناک و شکست خورده بازش مى گردانند یا با خوشحالى و سرور؟
پس او به نزد تو مى آید در حالى که زانوانش مى لرزد و دلش از ترس و دلهره لبریز شده است . پس اگر تو حاجت وى را در ازاى آبرویش روا دارى ، بذل آبرو براى وى بسى بزرگتر و سنگین تر از کار خیرى است که در حق او انجام داده اى.
منبع: هدایت گران راه نور، مدرسی ص 380؛ با تصرف و تلخیص