یادداشت ویژه: انفجار اطلاعات و خبرهای پنهان
رگبار بیوقفه اطلاعات چون بارش گرمسیری، دید را محدود میکند، شتاب و عجله به جان میریزد و خیلی چیزهای ریز و درشت را از نظر دور می سازد. استفاده از تعبیر انفجار اطلاعات» برای توصیف این وضع، بیربط نیست ؛«در وقت بمباران و انفجار، برای هیچکس مجال تأمل، بردباری و تفکر نمیماند. حتی در چنین وضعی آدمی امکان درک جایگاه و موقعیت استقرار خود را از دست میدهد تا چه رسد به امکان کشف علت و عامل انفجار، گستره ویرانی و یا میزان مرگ و میر افراد.
بمباران اطلاعات همین وضع را ایجاد میکند. در حالی که در گرداب اخبار و اطلاعات غرقیم، بیخبریم. از بسیاری جریانات و وقایع غافلیم. درباره آنها بیاعتناییم. جهات را نمیشناسیم و درباره اطلاعات تأمل و تفکر نمیکنیم. بنابراین است که کسی مجال مطالعه و تحلیل و در نتیجه تفکر نداشته باشد. انفجار و بمباران اطلاعات سادهترین طریق سانسور و بیخبر نگهداشتن است.
رگبار اطلاعات، ذهنها را چنان مشوش میسازد که در آن میانه، خبری خاص و واقعهای ویژه مستور میماند. از قدیم گفتهاند: بهترین محل اختفای اشیاء، آشکار نگهداشتن آنهاست. در موضعی پیش چشم، جایی که هیچکس تصورش را هم نمیتواند بکند.
بمباران اطلاعات، بهترین مخفیگاه اطلاعات خاص است. نهان کردن در آشکاری تمام. اشتغال روزمره و گستره اخبار، به کسی مجال تأمل و پرسش جدی نمیدهد. در چنین وقتی است که زیرکترین و مکارترین اشخاص میتوانند بیآنکه دچار حیرانی وسردرگمی شوند، بریده و جدا از دیگرانی که جملگی گیج و ماتاند، به کار و بار ویژه بپردازند؛ بر حجم و گستره بمبهای خبری بیفزایند و آنگاه در موضعی بلند، جنگ و جدال قبیلهها و اشخاص را تماشا کنند و از ته دل به بزرگی بلاهت جمعیتی کثیر بخندند. جمعیتی که همه بازیها و شوخیها را جدی گرفته و بدان مشغول است و جان و مال خود را رهن آن همه میسازد و در مقابل، همه امور جدی را گمان و خیال و شوخی میپندارد و از حاشیه آنها میگذرد. و این شعبده بزرگ عصر ماست. شاید از همین روست که ساکنان امریکا در زمره ابلهترین مردمانند.
در جهان شعبدهبازان، جدیترین تصمیمات و طرحها با سادهترین و گاه ابلهانهترین شیوهها بیان میشوند و مضحکترین موضوعات، باجدیترین شیوهها تبلیغ.
بگذریم...
در میان انبوهی از خبرها، خبری ساده مثل خبر چاپ یک کتاب معمولی و بازاری منتشر شدهبود:
انجمن جغرافیای ملی امریکا در واشنگتن از نسخهای قدیمی از انجیلی رونمایی کرده است که تحریر آن به «یهودا» نسبت داده میشود. به نوشته این انجیل، یهودا به خواست عیسی مسیح محل اختفای او را به اطلاع مأموران امپراتوری روم رسانده بود... .یهودا در این انجیل میگوید: «مسیح به طور خصوصی از او خواست تا محل حضور او را به رومیان خبر دهد تا به این وسیله زمینه عروج او فراهم شود...».
به همین سادگی که خبر خوانده میشود. بیتردید این خبر در نزد جستجوگران شبکه جهانی اینترنت که خود را مواجه با میلیونها خبر در لحظهای مواجه میبینند، از خبر «سهمیهبندی بنزین» مهمتر نیست. و حتی از معرفی بهترینهای جشنواره فیلم کن هم بیارزشتر است. خبری در قد و قواره پیروزی یک تیم دسته سومی فوتبال در شهرستان تنکابن... .
اما حقیقت ماجرا چیز دیگری است. سازی است که صدایش را بعداً خواهید شنید. طی دو هزار و اندی سال گذشته، کابوس مصلوب ساختن حضرت عیسی مسیح (ع) (بنابر روایت نصاری) به دست رومیان اما با خیانت یکی از حواریون به نام «یهودا اسخریوطی» بنیاسرائیل را رها نساخته است. دره وحشتناکی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن و کم کردن میزان خشم و کینه نصاری درباره بنی اسرائیل به عنوان خائنان به مسیح، پیامبر خدا و سپردن ایشان به تیغ جلادان رومی نبوده است. نباید از خاطر برد که ظهور مسیح (ع) و حتی جدا شدن پای ایشان از زمین حامل پیام مهم دیگری نیز بود: «دوره فاعلیت دین یهود به سر آمده و مسیحیت آغاز دوره فاعلیت آئینی نو و نسخ آئین پیشین است».
تداوم حیات این خاطره - توطئه مصلوب ساختن حضرت مسیح- و بقای کین نصاری علیه بنیاسرائیل، از یک سو تیغ اتهام «پیامبرکشی» را همچنان بر گردن این قوم نگه میدارد و از دیگر سو، موضوع «ختم و نسخ فاعلیت یهودیت» را در سایه بعثت حضرت مسیح به رخ آنها میکشد. دو موضوع مهم که تمامی حیثیت و بهانه را برای تداوم حیات فرهنگی از بنیاسرائیل اخذ میکند و البته، در این میان، بیشترین خسارت متوجه «اشرار یهود» میشود چه آنها، به بهانه و به اتکای استمرار دوره فاعلیت یهودیت و ضرورت حضور در میدان، جمله پیروان حضرت موسی کلیمالله (ع) را بازیچه هوسهای مزورانه خود ساخته. و مجال سلطهجویی خود را در آرزوی دستیابی به سلطه جهانی گسترده کردهاند.
طی دو هزار سال گذشته - واسپس بعثت حضرت مسیح(ع) - بنیاسرائیل بیشترین همّ خود را مصروف مباحث زیر ساخته است:
1. رفع اتهام پیامبرکشی از بنیاسرائیل.
2. پایان بخشیدن به نفرت و کینه مسیحیان از بنیاسرائیل.
3. صورت فعال دادن به آیین منسوخ یهود.
4. استحاله تدریج عموم ملل و فرهنگها در سایه فرهنگ ماتریالیستی و لذتجویی.
در دو نقطه عطف مهم تاریخی، گامهای بزرگی برای نیل به همه یا بخشی از مقاصد سابقالذکر برداشته شده است. گامهایی که بیشک جمع کثیری از مردم ساده و صمیمی پیرو آندو آیین از آن بیاطلاعاند.
• گام اول توسط «پولس قدیس» برداشته شد.
• گام دوم را «مارتین لوتر» برداشت و با هدایت پروتستانها و ایجاد شعبهای جدید در مسیحیت زمینه تولد جریان «مسیحیت یهودی» را فراهم آورد.
• و گام سوم را «انجیل نوظهور یهودا اسخریوطی» برداشته است. همان خبر ساده و معمولی. میبینید که چشمها به سادگی در میان بمباران اطلاعات از خبری مهم غافل میشود.
• در این انجیل نوظهور- بخوانید مجعول - یهودا از خود رفع اتهام میکند. گناه مصلوب شدن را به گردن مسیح(ع) میگذارد و خود را مبرا میشناسد و در ادامه، بنیاسرائیل از اتهام وا میرهد.
• مسیحیت وامدار یهودا میشود چه، این یهودا است که با فداکاری به عنوان حواری صادق، مسیح را در رسیدن به مدارج عالی - عروج به آسمان- یاری میدهد.
• «تهدید» بنیاسرائیل را تبدیل به «فرصت و تحبیب» میسازد تا امکان ادامه سیاست و عمل مزورانه «اشرار یهود» فراهم شود. چیزی که امروز صهیونیست جهانی برای ادامه حیات سلطهجویانه بدان نیازمند است.
• زمینه وحدت و یگانگی جهان مسیحی و صهیونیستها را فراهم میسازد تا در برابر دشمن واحد، یعنی مسلمین قرار گیرند.
اجازه میخواهم عرض کنم امروزه، صهیونیسم بزرگترین خطر برای مؤمنان به آئین موسی کلیمالله است حتی اگر خود این نکته را باور نیاورند.
در عصر انفجار و بمباران اطلاعات، هوشمندانه زیستن بسیار سخت است. از کجا که امروز یا فردا نامهای از ابن ملجم و یا معاویه و حتی شمر کشف نشود و راز شهادت ائمه دین (ع) را با قرائتی جدید بر ملا نسازد؟... .
استاد اسماعیل شفیعی سروستانی
موسسه فرهنگی موعود