تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۵۲ مطلب با موضوع «سیره معصومین» ثبت شده است

نخستین زن مسلمان، نخستین زن شیعه

جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۲ ب.ظ
شاید یکی از سخت ترین تصمیمها، تصمیمی است که نخستین مسلمانان گرفتند. قرار گرفتن بین دو راهی اینکه کدام یک را انتخاب کنند: راه سخت و پرپیچ و خم اسلام و زندگی میان کافران و مشرکان و تحمل آزار و اذیت آنان، یا رد کردن هر چه محمد امین (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید و زندگی در آسودگی و عیش و نوش. نخستین کسانی که در این دوراهی، راه محمد (ص) را برگزیدند، به گواهی همه ی مورخان دو تن بودند: یک مرد به نام علی بن ابی طالب (علیه السلام) و یک زن به نام خدیجه بنت خویلد (سلام الله علیها).

از نظر مورخان، حضرت خدیجه (س)، نه تنها نخستین زن مسلمان، بلکه نخستین کسی بود که اسلام را باور کرد و به آن ایمان آورد. چرا که رسول خدا (ص) پس از نزول وحی، به سمت خانه آمدند و وقتی حضرت خدیجه (س) در را به روی ایشان گشودند، به محض دیدن حال و روز پیامبر (ص)، به ایشان ایمان آوردند.

پـیـمـان نور

سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ب.ظ

آن روز ، برادر زاده ی قیصر بر تخت نشست و صلیب ها را پیرامون گرداندند و اسقف ها همگی برای تعظیم و احترام از جا برخاستند و انجیل ها را گشودند و خود را مهیای اجرای مراسم ازدواج کردند . ناگهان همه ی صلیب ها به زمین افتاد و چنان پایه های تخت به لرزه در آمد و فرو ریخت که آن جوانک بیچاره به زمین افتاد و بیهوش شد.

از داستانهای شگف انگیز تاریخ، ماجرای ازدواج شاهزاده ی روم و امام یازدهم شیعیان علیه السلام است که در کتاب های روایی و تاریخی آن را چنین نقل کرده اند:

بشر بن سلیمان نخاس، از نسل ابوایوب انصاری و از اصحاب و ارادتمندان امام هادی امام عسکری علیهماالسلام که پیشه اش خرید و فروش غلام و کنیز بود، می گوید: سرورم، امام هادی علیه السلام احکام و مسایل خرید و فروش بردگان را به من آموخته بود و من نیز معمولا بی اجازه ی ایشان معامله نمی کردم و در موارد شبهه ناک و مشکوک احتیاط می کردم تا جایی که آسان می توانستم موارد حلال را از شبهه ناک جدا کنم . شبی در خانه ام نشسته بودم در خانه را زدند . بی اختیار و شتابان به سوی در رفتم و آن را باز کردم . کافور، خادم و فرستاده حضرت هادی علیه السلام بود که مرا به حضور ایشان فرا می خواند .

شتابان لباس بر تن کردم و خدمت آن حضرت مشرف شدم .

«عبدالله بن نافع» از دشمنان امیرمؤمنان حضرت على علیه السلام بود و مىگفت: اگر در روى زمین کسى بتواند مرا قانع سازد که در کشتن «خوارج نهروان» حق با على بوده است من به او روى خواهم آورد. اگر چه در مشرق یا مغرب بوده باشد.  به عبدالله گفتند: آیا مىپندارى فرزندان على علیه السلام نیز نمىتوانند به تو ثابت کنند؟ گفت: مگر در میان فرزندان او دانشمندى هست؟

گفتند: این خود سند نادانى توست! مگر ممکن است در دودمان حضرت على علیه السلام دانشمندى نباشد؟! پرسید: در این زمان دانشمندشان کیست، امام باقر علیه السلام را به او معرفى کردند و او با یاران خویش به مدینه آمد و از امام تقاضاى ملاقات کرد. امام به یکى از غلامان خویش فرمان داد بار و بنهى او را فرود آورد و به او بگوید فردا نزد امام حاضر شود.

بامداد دیگر عبدالله با یاران خویش به مجلس امام آمد و آن گرامى نیز فرزندان و بازماندگان مهاجران و انصار را فرا خواند و چون همه گرد آمدند امام در حالی که جامهاى سرخفام بر تن داشت و دیدارش چون ماه فریبنده و زیبا بود فرمود:

سپاس ویژه خدایى است که آفریننده زمان و مکان و چگونگىهاست حمد خدایى را که نه چرت دارد و نه خواب آنچه در آسمانها و زمین است ملک اوست. گواهم که جز «الله» خدایى نیست و «محمد» بندهى برگزیده و پیامبر اوست، سپاس خدایى را که به نبوتش ما را گرامى داشت و به ولایتش ما را مخصوص گردانید.

اى گروه فرزندان مهاجر و انصار! هر کدامتان فضیلتى از على بن ابیطالب به خاطر دارید بگویید.

آیا حواست هست که با چه کسی همکاری؟

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۶ ب.ظ


حضرت امام موسی کاظم علیه‏السلام اگر احساس می‏کرد کسانی که به نظام حکومتی داخل می‏شوند، نمی‏توانند به نفع اهل حق و شیعیان عمل نمایند، آنان را از همکاری با طاغوت نهی کرده، از عواقب وخیم آن برحذر می‏داشت.

زیاد بن ابی سلمه از یاران امام کاظم علیه‏السلام بود، ولی بدون اطلاع آن حضرت در دستگاه خلافت عباسی مشغول به کار شده بود.  او روزی به محضر امام هفتم علیه‏السلام آمد. حضرت از او پرسید: ای زیاد! آیا تو در امور دولتی اشتغال داری؟ گفت: بلی. امام فرمود: چرا با حکومت ستمگران همکاری می‏کنی و به شغل آزاد نمی‏پردازی؟ زیاد گفت: سرورم! مخارج من زیاد است؛ چرا که من فردی اجتماعی هستم و خانه‏ام پر رفت و آمد است و افراد تحت تکفل دارم و هیچ‏گونه پشتوانه اقتصادی هم ندارم. درآمد من منحصر به همین شغل دولتی است.

امام کاظم علیه‏السلام فرمود: ای زیاد! اگر از کوه بلندی سقوط کنم و بدنم قطعه قطعه شود، در نزد من بهتر است از اینکه با ستمگران همراهی و همکاری نمایم، مگر اینکه غصه‏ای را از دل مؤمنی برطرف نموده، یا مؤمن گرفتاری را نجات داده، یا مؤمن بدهکاری را از زیر بار بدهی رها سازم.(1)

تادیب از نوعی دیگر

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۲ ب.ظ


مردى از اولاد خلیفه دوم در مدینه مى‌زیست که امام کاظم علیه السلام را آزار مى‌داد و گاهى به ایشان با دشنام، توهین مى‌کرد.  برخى از یاران امام کاظم علیه السلام، پیشنهاد مى‌کردند که او را تادیب کنند؛ اما امام شدیداً ایشان را از این کار باز مى‌داشت.

روزی امام کاظم علیه السلام بر مرکب سوار شده و به مزرعه آن مرد رفتند و او را در مزرعه یافتند و همچنان سواره وارد مزرعه شدند. او فریاد زد که زراعت مرا پایمال نکن! حضرت اعتنایى به گفته او نکردند و همچنان سواره نزد او رفتند (1) و چون کنار او رسیدند، از مرکب پیاده شدند و با گشاده‌رویى و بزرگوارى از او پرسیدند:

چقدر براى این مزرعه خرج کرده‌اى؟

گفت: صد دینار .

فرمود: چقدر امید سود دارى؟

گفت: غیب نمى‌دانم.

فرمود: گفتم چقدر امیدوار هستى؟

ماندگاران: علامه امینی

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

علامه امینی

«برای نوشتن الغدیر، ۱۰ هزار کتاب را از بای بسم الله تا تای تمت خوانده‌ام و به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعه مکرر داشتم.» اینها را علامه امینی می گوید. کسی که برای خواندن این 10 هزار کتاب، چهل سال وقت گذاشت و به چندین کشور سفر کرد و تمام کتابخانه های شهرها و کشورهای اسلامی را زیر پا گذاشت. همان کسی که حاصل تحقیقاتش شد بیست و دو جلد کتاب ارزشمند «الغدیر» که تا امروز فقط یازده جلد آن منتشر شده است.

 ***

 عبدالحسین تبریزی نجفی، محدث، مفسر، متکلم، فیلسوف و فقیه بزرگ، در سال 1320 ه.ق، در شهر تبریز و در خانواده ای مذهبی و سرشناس متولد شد. مادرش او را در میان سایر فرزندانش، کودکی خاص می دانست و می گفت:« من بعد از اینکه عبدالحسین متولد شد تا دو سال تمام هیچ وقت بدون وضو به او شیر نمی دادم و هر وقت که گرسنه می شد، مثل اینکه به من القاء می کردند و من می رفتم وضو می گرفتم و بعد به او شیر می دادم. به یاد ندارم بدون وضو به ایشان شیر داده باشم و برکات زیادی در این وضو گرفتن نصیبم شد.»

براى حضرت ایلیا

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۱۸ ب.ظ


در کتب مقدس و از جمله انجیل بارها از حضرت «ایلیا» یاد شده است. گاهى او را «آلیا» یا «ایلى‏» گفته‏ اند. این اسم در کتابهایى آمده است که قدمتى بسیار پیشتر از اسلام دارند; یعنى قبل از تکامل زبان عربى و به وجود آمدن حرفى مثل «ع‏». با این توضیح، اگر اول: آلیا، ایلیا و ایلى به جاى الف حرف ع بگذاریم مى‏ شود: عالیا، عیلیا و عیلى.

حالا دیگر حضرت ایلیا را مى ‏شناسید. او آشناى دلهاى ماست. حضرت على، علیه ‏السلام، جانشین پیامبر و پدر یازده معصوم است. او کسى است که دیوار کعبه به خاطر تولدش شکافته شد. کسى که در سیاهى شب با کوله بارى بر دوش به دستگیرى و کمک فقرا مى ‏رفت. او کسى است که شیر خدا و حیدر کرار بود و به نیروى الهى در خیبر را از جا کند.

در این مطلب به شرح ماجراهاى شگفت‏ انگیز و شیرین درباره او از زمانهایى دور پرداخته شده، زمانهایى که او را با نام «ایلیا» مى ‏شناختند.

ملاقات جوان تورنتویی با امام رضا(ع)

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۵۰ ق.ظ

امام رضا

در یک شب سرد زمستانی سال 1372 وارد صحن انقلاب شدم، سرما تا عمق استخوان‌های انسان نفوذ می‌کرد و کمتر کسی در آن شرایط از خانه خود می‌زد بیرون، صحن هم به طرز کم سابقه‌ای خلوت بود، به دالانی که بین صحن انقلاب و صحن مسجد گوهرشاد وجود دارد وارد شدم، متوجه جوانی با حدود 35 سال سن شدم که چمدان مسافرتی نسبتا بزرگی در دست داشت و از یکی ـ دو نفر چیزی پرسید، ولی انگار آن‌ها نتوانستند جوابش را بدهند. به سوی من آمد و گفت: شب‌ بخیر آقا!

به زبان انگلیسی حرف می‌زد، آنهم با لهجه‌ آمریکایی رایج در کشور کانادا، وقتی به همان زبان و با خوشرویی جوابش را دادم، نفس راحتی کشید و گل از گلش شکفت. ادامه داد:

ـ ببخشید! آقای علی ‌بن موسی‌الرضا، کجا هستند؟ می‌خواهم ایشان را ببینم.

معارف نهج البلاغه: تجارتخانه اولیاء خدا !!

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۴۸ ق.ظ

دنیا موقعیت بسیار مهمى دارد براى آنان که از آن بهره گیرند؛ هم منزلگاهى است براى تهیه زاد و توشه، هم دانشگاهى است براى دروس اخلاقى و موعظه، هم محلى براى عبادت پروردگار و هم تجارت خانه اى است که انسان با سرمایه عمر وارد آن مى شود و در برابر این سرمایه مى تواند بهترین متاع ها را که همان قرب پروردگار و رضاى او و سعادت جاویدان است فراهم سازد...  در بینش دینی ما یکی از مسائلی که همیشه دارای اهمیت بوده است ؛ بحث "دنیا" و تعامل با آن است ،اسلام نسبت به دنیا و نحوه برخورد با آن دو ریکرد دارد :

1. اینکه دنیا و ظواهر آن ارزش دل بستن ندارد و چیز خوبی نیست

2. دنیا مزرعه آخرت است و فرصتی است برای سرمایه گذاری در امر آخرت

در این مقاله سعی داریم رویکرد دوم را در بینش امام علی علیه السلام بررسی کنیم .

دو بال‌ از یاقوت‌، جعفرطیار

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۴۲ ق.ظ

یکی از به یادماندنی ترین سکانس های فیلم محمد رسول الله (صل الله علیه و آله)، قسمتی است که مهاجرت مسلمانان به حبشه و منظره ی آنها با کافران قریش را، در مقابل نجاشی، پادشاه حبشه به تصویر کشیده است. وقتی کافران به نجاشی می گویند که این مسلمانان، عیسی (علی نبینا و علیه السلام) را پسر خدا نمی دانند و او را تنها یک انسان می خوانند! جواب محکم و لحن شیرین مسلمانی که پاسخ او را می دهد، در ذهن اکثر بینندگان تصویری زنده است. اما شاید خیلی از ما ندانیم که شخصیتی که اینقدر قاطع و راسخ پاسخ می داد و تا این اندازه به قرآن و تعالیم پیامبر اکرم (ص) مسلط بود، کیست.

بشارت شهادت حجر از زبان امام علی(ع)

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۴۰ ق.ظ

حجر بن عدى، فرداى ضربت خوردن مولاى متقیان چنین گفت: تأسف و اندوه من، به خاطر سرور پرهیزگاران، پدر پاکان و شیرمرد پاکیزه خویى است که او را کافرى پست، گمراه، دور از رحمت خدا و گنهکارى مفسد و سنگدل کشت. لعنت خدا بر کسى باد که از شما خاندان دورى کند، زیرا شما خاندان پیامبر، راهنما و نقطه امید من در روز رستاخیزید.

 

او در نوجوانى همراه برادرش “هانى بن عدى” به حضور پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) رسید و به دین اسلام گروید. پس از زمان اندکى که از اسلام آوردن او گذشت پیامبر(ص) از دنیا رفت. حجر در فتح شام، یکى از سربازان فاتح بود و هم او بود که “مرج عذرا” (عدرا البلد) را فتح کرد و در جنگ قادسیه هم شرکت داشت. در جریان فتح مدائن، او بود که به رود دجله زد و از آن عبور کرد. حجر در عین دلاورى، مرد تقوا و نیایش و معنویت بود و به همین سبب او را “حجر الخیر” مى نامیدند، در برابر حجر شر که از یاران معاویه بود. او نسبت به مادرش همواره نیکى مى کرد و نماز و روزه فراوان انجام مى داد. او هرگز بى وضو نمى ماند و هر وقت وضو مى گرفت، پس از آن حتماً نماز مستحبی هم مى خواند. دعاى او در پیشگاه پروردگار به هدف اجابت مى رسید و نزد همگان به “مستجاب الدعوه” بودن شهره بود.  حجر، مرد هدف و عقیده بود و به مردان حق و فضیلت، عشق مى ورزید. او هنگام مرگ “ابوذر غِفاری” در ربذه، همراه مالک اشتر بر بالین او حاضر شد.

جوانى از منظر معصومان (علیهم السلام)

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۳۹ ق.ظ

از زمانى که انسان پاى به عرصه وجود مى‌نهد، دوره‌هاى گوناگونى را پشت سر مى‌گذارد. دوران نوزادى، شیرخوارگى، خردسالى، کودکى، نوجوانى، جوانى، میانسالى و پیرى هر یک از این دوره‌ها شرایط متناسب خود را دارند و انسان باید از آمادگى همان دوره برخوردار باشد، از میان این چند دوره مى توان به بهار جوانى اشاره کرد. بهارى که در آن، سرنوشت انسان رقم خورده، شخصیت وى شکل مى گیرد و استعدادها بارور شده پایه هاى دینى و عقیدتى مستحکم مى‌گردد. جوانى بهار زندگى است، بهارى ارزشمند اما زودگذر. حال باید دید که چگونه از بهار جوانى کاملا بهره بریم و از این سرمایه عظیم پاسدارى و حراست نماییم؟ این جاست که باید با تلاشى پى‌گیر و مستمر، دنبال راه و روش صحیح و کاملا بى‌عیب و نقص بود؛ راهى که انبیا و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) در پیش گرفتند و نتیجه روشن و مطلوب آن را براى ما بازگو نمودند.