عصیانگر(قسمت دوم) : شیطان از منظر خودش
محمد صوفی گفته است: یک روز شیطان را دیدم. او از من پرسید: تو کیستی؟ گفتم: من فرزند آدم ابوالبشرم! گفت: لا اله الّا الله. شما عجب قوم دروغگویی هستید.
زیرا ادعا می کنید، خدا را دوست دارید اما از او
نافرمانی کرده معصیتش را به جا می آورید، و از طرفی می گویید با شیطان دشمن هستیم!
اما از او اطاعت و فرمانبرداری می کنید. من گفتم: تو کیستی؟ گفت: من صاحب اسمائی پر
آوازه ، نامی بزرگ ، طبلی عظیم و پر صدا هستم.
من قاتل هابیل، همسفر نوح در کشتی به روی آب (و غرق کننده ی قوم نوح)، قاتل و کشنده شتر حضرت صالح: برپا کننده آتش نمرودیان بر علیه حضرت ابراهیم، طراح قتل حضرت یحیی، غرق کننده قوم فرعون، مخترع سحر و جادو در مقابل معجزه حضرت موسی، و مسبب عجله و شتابزدگی قوم بنی اسرائیل بودم وقتی حضرت موسی بعد از نجات قومش از دست فرعون به کوه طور رفت، زود تصمیم گرفته و خدا پرستی را رها کردند و به گوساله پرستی روی آوردند. من صاحب اره، آلت قتل حضرت زکریا بودم که وقتی او در میان درخت پنهان شده بود مردم او را با درخت به دو نیم کردند..... من امام منافقین و هلاک کننده ی اولین و گمراه کننده ی آخرین فرزندان ادم هستم. من پیرو بزرگ منافقان و رکن و رئیس قاسطین (ستمگران) و سایه ی مارقین (جاهل ها و احمق ها) هستم. من ابو مره (شیطان) مخلوقی از آتش هستم نه از خاک.1