سد راهت شده ایم...
صحبت از گلایه و شکایت از روزگار،
این روزها،
بحث تکراری است!
هر نخی از این دنیای پریشان بیرون می کشی،
کلاف آشفتگی اش، در هم تنیده تر می شود.
انگار برای تمام خوبی های این عالم،
پاپوش دوخته اند،
تا در ذهنهای بر سر دوراهی مانده ی مردم،
خرابش کنند...
از بس از دوری و فراق در این صدها سال،
دیوان شاعران سنگین شده و
کتاب نویسندگان قطور،
بعید می دانم قلب مهربان تو،
توان شنیدن کلمه ای دیگر از این درد مشترک داشته باشد.