تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی (ع)» ثبت شده است

شوق دیدار آخرین امام

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ب.ظ

 

 امیرالمؤمنین (ع) زمانی که از حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) سخن می گفتند، چنان شوقی برای دیدار آن حضرت داشتند که به سینه ی خود اشاره کردند و گفتند: آه!‍

هر چه مفسر بود تعبیرش آن بود که این آتش شوق، سینه ی امیر را می سوزاند!

اکنون! ما به عنوان شیعیان امیرالمؤمنین (ع) چگونه می شود در شور دیدار نباشیم؟

 

این آرزو تا جایی پیش رفته است که «آرزوی دیدار» از وظایف یک منتظر واقعی به شمار رفته است. البته به نظر می رسد لازم به ذکر نبود! چرا که کدام منتظری است که از دیدار محبوبش بگریزد؟ چیزی که در این بیان قابل ذکر است آن است که هر چند آرزوی دیدار در همه ی منتظران واقعی وجود دارد، اما اصرار بر دیدار آن حضرت و محور قرار دادن این آرزو، در نزد ائمه ی معصومین (ع) پذیرفته نیست.

 برای اثبات این نظر در مکیال المکارم احادیثی نقل شده است:

احمد بن ابراهیم از شیعیان امام حسن عسکری (ع) نقل می کند که: به محمد بن عثمان (نایب دوم) از اشتیاقم به حضرت صاحب الزمان (عج) گفتم. فرمود:

سوال نپرسیده و جواب داده شده

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۳ ب.ظ

در میان کلمات گوهر بار حضرت امیرالمؤمنین، علی علیه السلام، سخنان زیادی پیرامون آخرالزمان و مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف به چشم می خورد. آشنایی با این احادیث کمک بسیاری در زمینه ی شناخت دورانی که در آن زندگی می کنیم و مهدی منتظَر به ما می کند. پس برای این منظور به شیوه ی متفاوتی این احادیث را بیان می کنیم.

زمانی که معمولاً به تفکر در مورد دنیای خود اختصاص می دهیم، سری به احادیث و روایات امیرالمؤمنین پیرامون آخرالزمان می زنیم. پس از کمی مطالعه این حس به ما دست می دهد که گویی حضرت امیر سؤالات را ما در مورد آخرالزمان می دانند و به آنها پاسخ می دهند. دانستن جواب سؤالات کمک زیادی به زندگی ما می کند تا مسیر زندگیمان را در میان این همه بیراهه پیدا کنیم.

  لطفاً کمی از مهدی برایمان بگویید.

ـ "او جوان چارشانه و متوسط القامه، خوش مو و خوش چهره است. موهای او بر شانه هایش ریخته و نور چهره اش بر سیاهی موها و محاسن و سرش غلبه دارد. به فدای زاده ی بهترین کنیزان(1)."

نفست را فریب ده!

چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ب.ظ

به ریسمان قرآن چنگ زن و از آن نصیحت پذیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمار. حقی را که در زندگی گذشتگان بود، تصدیق کن. از حوادث گذشته ی تاریخ برای آینده عبرت گیر که حوادث روزگار با هم همانند بوده و پایان دنیا به آغازش می پیوندد و همه ی آن رفتنی است.

 نام خدا را بزرگ دار و جز به حق سخنی به زبان نیاور؛ مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به یادآور. هرگز آرزوی مرگ نکن جز آن که بدانی از نجات یافتگانی. از کاری که تو را خشنود کند و عموم مسلمانان را ناخوشایند است، بپرهیز.

از هر کاری پنهانی که در آشکار شدنش شرم داری پرهیز کن. از هر کاری که از کننده ی آن پرسش کنند، نپذیرد یا عذرخواهی کند، دوری کن. آبروی خود را آماج تیر گفتار دیگران قرار نده و هرچه شنیدی بازگو مکن، که نشانه ی دروغگویی است. هرخبر را دروغ مپندار که نشانه ی نادانی است. 

منم! علی! فرزند ابو طالب...

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۹ ق.ظ

مرد شمشیرش را در دستش چرخاند و مشتی به سینه اش کوبید. مشت بزرگش به فولاد سخت زره برخورد کرد و صدای دلنگ به گوش همه رسید.

سرش را با غرور بالا گرفت و شمشیرش را درست در لبه ی گودال عمیقی که مسلمانان ساخته بودند فرو کرد. آن سوی خندق را با نگاهی تحقیرآمیز از نظر گذراند و کج خنده اش تبدیل به نعره ای سهمگین شد:

-        آآآی! از شما مسلمانان کسی هست که حریف من بشود؟

عمرو بازوانش را که پوشیده از فولاد بود بالا آورد و گفت:

-        به من می گویند عمرو بن عبدود! شما که می خواهید به بهشت بروید، بیایید دیگر! بیایید و مرا به جهنم بفرستید.

سپاه کافران از خنده لرزید. این سوی خندق همه در پیچ و خم عضلات بازوی عمرو گم شده بودند. نگاه سپاه دوخته شده بود به شمشیر معروف و سر جنگجویی عبدود که در هیچ جنگی در کل شبه جزیره شکست نخورده بود. تنها کسی که با هر فریاد عمرو قد می کشید و امیدوارانه به پیامبر رحمت (ص) نگاه می کرد، جوانی بود به نام علی (علیه السلام). علی هر بار پیش رسول خدا می رفت و نگاه مخالف او را می دید.

صدای عمرو بن عبدود همه را از جا پراند:

-        بیایید دیگر! چه کسی از شما می خواهد خودش را به سعادت برساند؟

بوی مرگ از سخنان عمرو برمی خاست. عمرو دست به کمر زد و در مقابل خندق شروع کرد به خرامیدن بلکه بیشتر ترس بر دل سپاه بیندازد.

کاری نکرده ایم ما...

يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۵۲ ب.ظ

جذبه الهی امام علی(ع)

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۳:۵۳ ب.ظ

رمز محبت را هنوز کسی کشف نکرده است؛ یعنی نمی توان آن را فرموله کرد و گفت اگر چنین شد، چنان می شود و اگر چنان شد چنین می شود، ولی البته رمزی دارد. چیزی در محبوب هست که برای محب از نظر زیبایی خیره کننده است و او را به سوی خود می کشد.

جاذبه و محبت در درجات بالا عشق نامیده می شود. علی محبوب دلها  و معشوق انسانهاست، چرا؟ و در چه جهت؟ فوق العادگی علی در چیست که عشقها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانی گرفته است و برای همیشه زنده است؟ چرا دلها همه خود را با او آشنا می بینند و اصلاً او را مرده احساس نمی کنند بلکه  زنده می یابند؟

از پسرت، حسن(ع)!

دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۷ ب.ظ

نزدیک بود از سرعت دویدن پیراهن عربی در پایش بپیچد. راهی نبود از مسجد تا خانه، ولی چنان می دوید که هر که از دور می دید لبخندی بر لب می نشاند... حسن(ع) بود دیگر! خبر می برد برای مادرش!

به درب خانه رسید و یک نفس صدا زد: " مادر! مادر!"

فاطمه (س) از درون خانه سرش را بیرون آورد و منتظر شد تا نفس های حسن(ع) یکنواخت شود. دست بر موهای مجعد و زیبایش کشید و گفت: "امروز از پدربزرگ چه شنیدی؟"

حسن(ع) نیاز به تشویق و ترغیب نداشت! شروع کرد به گفتن! سر را بالا گرفت و مثل یک سخنران کارکشته شروع به سخنرانی کرد: " مادر جان امروز پدر گفت..."

***

نماز تمام شده بود، علی (ع) قدم زنان به خانه برمی گشت. دست در دست حسین(ع) . از دور معلوم بود حسین(ع) شیرین زبانی می کند برای پدر. وقتی به خانه رسید فاطمه(س) تمام قد برخاست و برای بدرقه آمد. بوسه ای از گونه ی حسین(ع) گرفت و با نگاهی عاشقانه خستگی روز را از تن علی(ع) بیرون برد.

آن پنج نور مقدس...

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۱۴ ب.ظ


در کتاب ادریس آمده: روزی حضرت ادریس پیامبر، به یاران خود رو کرد و گفت: روزی فرزندان آدم در محضر او پیرامون بهترین مخلوقات خدا به گفتگو پرداختند، بعضی گفتند: او پدر ما آدم است، چرا که خدا او را با دست مرحمت خود آفرید و روح منسوب به خود را در او دمید و به فرمان او فرشتگان به عنوان تجلیل از مقام آدم او را سجده کردند و آدم را معلم فرشتگان خواند و او را خلیفه ی خود در زمین قرار داد و اطاعت از او را بر مردم واجب نمود.

جمعی گفنتد: نه، بلکه بهترین مخلوق خداوند فرشتگانند که هرگز نافرمانی از خدا نمی کنند، و همواره در اطاعت خدا به سر می برند. در حالی که حضرت آدم و همسرش بر اثر ترک اولی از بهشت اخراج شدند. گرچه خداوند توبه ی آنان را پذیرفت و آنان را هدایت کرد و به ایشان و فرزندان با ایمانشان وعده ی بهشت داد.   گروه سوم گفتند: بهترین مخلوق خدا جبرئیل است که در درگاه خدا امین وحی می باشد. گروه دیگر سخن دیگر گفتند. گفتگو به درازا کشید تا اینکه حضرت آدم در آن مجلس حاضر شد و پس از اطلاع از ماجرا، چنین فرمود:

امام علی در قرآن: مردی که خودش را به خدا فروخت

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۲۳ ق.ظ

دکتر سعید جلیلی

احتمالاً شما هم مانند بسیاری از ایرانیان مهربان، عبارات «قربانت [بروم]»، «الهی بمیرم!»، «مخلصیم»، «فدایت بشوم» و عبارات محبت آمیز دیگری از این دست، در جملات خود به کار می برید. البته، احتمال بسیاری دارد که در زمان گفتن این عبارات چیزی مثل «برای من بسیار عزیزی» مد نظرتان باشد و لزوماً علاقه ای به مردن برای طرف مقابل تان را نداشته باشید.

از این فراتر، زمانی است که در ادعیه و زیارات مختلف، عبارت «بابی انت و امی» (پدر و مادرم به فدایت) و یا «بابی انت و امی و مالی و اهلی» (پدر و مادر و مال و خانواده ات به فدایت) را خطاب به معصومین (علیهم السلام) بخوانید بدون آنکه بدانید با به کار بردن این عبارت، به بیان اعتقادات خودتان می پردازید و این لا اقل در ادعیه و زیارات- یک تعارف ساده به حساب نمی آید.

در تاریخ، افراد بسیار کمی جان خود و خانواده شان را برای بهترین مردان عالم، به خطر انداخته اند. مثال و نمونه ی واقعی این سخن، حضرت علی، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودند که در شب لیلة المبیت، در بستر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خوابیدند تا هجرت ایشان، با خطر کمتری همراه باشد.

امام علی (ع) در قرآن: هدایتگر امت

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۲۰ ق.ظ

دکتر سعید جلیلی

دنیا، پر از نشانه های گمراه کننده است. انسانهای بسیاری، بخاطر مقام، ثروت، احترام و قدرت، مردم را به سوی خویش فرا می خوانند و در نتیجه، مسیر رفتن انسان به سوی خداوند را سخت می کنند. هر چند در این میان، خداوند بندگانش را رها نساخته و به وسیله ی حجتهای خویش، از گمراهی نجات می بخشد. به خاطر هدایت و نجات مردم بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به عنوان ولی مردم برگزیدند.

در قرآن، امت رسول خدا (ص)، به عنوان «امت وسط» خوانده شده اند که خداوند به وسیله ی هدایت شدگان این دین، مردم دیگر را از مسیر تاریکی به نور رهنمون می شود. در سوره ی بقره آمده است:

و کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُمْ شَهِیدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنتَ عَلَیهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن یتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن ینقَلِبُ عَلَى عَقِبَیهِ وَإِن کَانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللّهُ وَمَا کَانَ اللّهُ لِیضِیعَ إِیمَانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ (1)

امام علی (ع) در قرآن: نخستین مسلمان

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۱۵ ق.ظ

دکتر سعید جلیلی

سعی کنید فضای زیر را در نظر خودتان مجسم کنید: روزگاری را تصور کنید که در خانه ی کعبه، تا جا داشت، ردیف به ردیف بتهای بزرگ هر قبیله ای چیده شده بود. روزگاری که مردم در هنگام عبادت خدایانشان ، دور کعبه دست می زدند و سوت می کشیدند و هلهله می کردند. (1) در چنین زمانی، سه نفر: یک مرد جوان، یک پسر نوجوان و یک زن میانسال، در مقابل خانه ی کعبه، بی آنکه توجهی به دور و اطرافشان کنند، به سجده می افتادند و به رکوع می رفتند.

روزگاری که تجسم کردید، چند روز پس از بعثت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) اتفاق افتاد. البته با این تفاوت که وقتی این سه نفر، به نماز می ایستادند، جاهلان آن عصر، دورشان می ایستادند و سوت می زدند تا حواسشان را پرت کنند. (2)

 

امام علی (ع) در قرآن: خلیفه ی چهارم

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۱۱ ق.ظ

دکتر سعید جلیلی

اگر با کار اداری آشنا باشید، می دانید که مدیر وظیفه شناس و متعهد، همیشه برای اوقاتی که غایب است یا در پایان کار خود، برای خود جانشین تعیین می کند. البته اگر اداره و دستگاه، دچار فساد و زد و بند بازی نباشد، و مدیر را به شایستگی قبول داشته باشد، می پذیرد که جانشینی که مدیر برای خودش انتخاب می کند، شایسته ترین جایگزین است. در غیر این صورت، اوضاعی پیش می آید که هر یک لا قبایی، خواهان مقام مدیریت می شود بی آنکه از مسئولیت عظیم آن آگاه باشد. بگذریم!

در جامعه ی مسلمین، درست بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)، همین اتفاق افتاد. با توجه به اینکه، جامعه ی مسلمانان به شدت درگیر نفاق بود و 4 عضو سالم بیشتر نداشت، به همین دلیل، کار و بار خلافت، به دست ناخلف افتاد. بی خبر از آنکه، جانشینی رسول خدا (ص) و مقام خلافت اللهی، مقامی است که جز خدا کسی نمی تواند برای آن تعیین تکلیف کند.