تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین (ع)» ثبت شده است

حرف حساب: عشق مردم کوفه به حسین (علیه السلام)

سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۰ ق.ظ

مرحوم آیت الله بهجت،درباره ی شباهت مردم عصر امام حسین (علیه السلام) و مردم عصر غیبت، اینطور می گویند:

« مهمتر از دعا برای تعجیل در فرج حضرت مهدی( عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می باشد.

کوفیان هم امام حسین (ع) را دوست داشتند و برای آمدن ایشان درخواست "تعجیل" کردند؛ اما چون خود را نساخته بودند، در وقت وقتش، امام (ع) را فروختند!»

اللهم عَرِّفْنی حُجَّتَک فانّک اِنْ لَم تُعَرِّفْنی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دینی: پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشاناسانی، از دینم منحرف شده ام.

تشرفات: این همان حدیث دیدار است...

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۵۱ ق.ظ

حسن حلّی با دست به گردن اسب زد و اسب شیهه ای کشید. زیر لب صلوات می فرستاد. تا چشم کار می کرد ظلمت شب بود و کرشمه ی ماه. آهی کشید و با خودش فکر کرد زیبایی حرم ارباب را ماه هم ندارد... دیگر چیزی نمانده بود به مزار ارباب تشنه لبش برسد. لبخندی زد و با پایش به بدن اسب فشاری آورد.

کمی که گذشت مردی از اعراب با او همسفر شد. علامه حلّی که خوشحال شده بود برای این مسیر همراهی پیدا کرده سوالاتش را از او پرسید.

چند ساعتی که گذشت دیگر شکی برایش نماند که مرد علامه ی دهر است! هر چه او می پرسید او می دانست. حتی سوالات حل نشده ی او را پاسخ می داد.

قرآن پژوهی: نزدیکی از این بیشتر؟

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۲۵ ب.ظ

آیه مباهله

پیامبر زمانی نامه ای به اسقف نجران نوشت و مسیحیان نجران را به اسلام دعوت کرد. اسقف نجران هم شورایی از چهره های مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد و به مدینه فرستاد تا با پیامبر دیدار کنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند . هیات مسیحیان نجران را بین 40 تا 70 نفر نوشته اند که طبیعتا باید هیات خیلی بلند پایه ای می بودند . نمایندگان نجران به مدینه رفتند و با پیامبر دیدار کردند و با حضرت در مورد پیامبری مسیح و جایگاه مریم و مقولات نظری مثل توحید بحث و گفتگو کردند ولی در نهایت طرفین دلایل همدیگر را قبول نکردند. پیامبر که از به نتیجه رسیدن بحث و گفتگو ناامید شدند، جبرئیل این آیه را آورد و پیامبر (ص) را مامور کرد تا با کسانی که با او مجادله ( یعنی بحث بیرون از استدلال می کنند) مباهله کند. یعنی جمع بشوند و از خدا بخواهند هرکدام را که دروغگوست عذاب کند، همان جا و فی المجلس نمایندگان مسیحی از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند. اسقف مسیحی قبلا به نمایندگانش گفته بود در مراسم مباهله نگاه کنید ، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد از مباهله با او بترسید و بکشید کنار ولی اگر با یارانش آمد نه ، با او مباهله کنید.