تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

اصحاب کهف در رکاب قائم، علیه‏ السلام

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ب.ظ

ام حسبت ان اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا (1)

اى رسول ما تو پندارى که قصه اصحاب کهف و رقیم در مقابل این همه آیات قدرت و عجایب حکمتهاى ما واقعه عجیبى است.


هنگامى که سالهاى زیادى از عروج پسر مریم، علیه السلام، مى‏ گذشت و هنوز جهان متبرک به قدوم مبارک پیامبر اسلام، صلى‏ الله‏ علیه‏ وآله، نشده بود، در عهد دقیانوس، در میان جامعه پرفتنه و اجتماع عصیانگر که دستورات پیامبر خدا را فراموش کرده و از دین خدا رویگردان شده و سر بر آستان بتها فرود مى‏ آوردند.  جوانانى در خفا ایمان خود را حفظ کردند و با تحمل سختیها و مشکلات فراوان بر عهدى که با خالق یکتا بسته بودند وفادار ماندند و از شربت لطف الهى سیراب گشتند. امام صادق، علیه‏السلام، در شرح حال ایشان درآن زمان مى‏ فرماید: «اصحاب کهف ایمان خود را از مردم (مشرکان) کتمان مى ‏کردند و ظاهرا در کفرورزى با آنها همسویى مى‏ نمودند و این کار براى آنها بسیار دشوار بود. (2) »

 

لذا اگرچه ایشان در شهر کفار و تمدن آلوده به شرک زندگى مى ‏کردند و مجبور به تبعیت از آداب و فرهنگ کفر بودند ولى هرگز از آرمانهاى بزرگى که عیسى، علیه‏السلام، در انجیل به آن وعده داده بود رویگردان نشده و از ایمان به خدا و اجراى دستورات پیامبر خدا دورى نجستند و همچون کبوترهاى اسیر در قفس تنگ و تاریک دنیاى پر از ظلم و جهل، براى رسیدن به سرچشمه نور و حقیقت ‏به این سو و آن‏سو مى ‏پریدند.

 

براستى مى‏ توان ایشان را مفسران حقیقى مفهوم انتظار در زمان غیبت‏ حجت‏ خدا و الگویى براى این مفهوم دانست که با انتظار تحقق وعده ‏هاى الهى و با تاکید بر فرمانهاى پیامبر خدا، خود را از فتنه ‏هاى شیاطین در امان نگه داشتند و دامن خود را به دنیا و ظواهر و جاذبه ‏هایش آلوده نساختند و به اذن خداوند بر علیه بت ‏پرستى و کفر زمان قیام کردند، چنانکه خداوند در قرآن مى‏ فرماید: «ما بر دلهاى آنها علاقه (محبت و ایمان به خدا) را محکم ساختیم که آنها قیام کرده و گفتند: خداى ما پروردگار آسمانهاو زمین است و ما هرگز جز آن خداى یکتا، هیچ کس را به خدایى نمى‏ خوانیم که اگر بخوانیم سخت راه خطا و ظلم را پیموده ‏ایم‏» (3) و در آیه ‏اى دیگر از قول ایشان مى ‏فرماید: «اینان قوم ما هستند که خدایانى غیر خداى یگانه برگرفتند، در صورتى که هیچ دلیل روشنى بر خدایى آنها ندارند، چه ظلمى بالاتر از این افترا و دروغى است که بر خدا مى ‏بندند». (4)


پس خداوند امر هدایتشان را به عهده گرفت و از آنان دستگیرى کرد چرا که درخواسته ‏هایشان با خالق یکتا صادق بودند و این خصلت نیکو در وجود ایشان مقدمات نجاتشان را فراهم کرد. در حدیثى از نبى‏ اکرم نقل است که: «اگر کسى با خداوند از سر صدق به صحبت نشیند، حتما نجات خواهد یافت.» (5) لذا ایشان که طالب هدایت و بندگى بودند به درگاه خداوند پناه برده و از او استمداد کردند که سخن خداوند در قرآن دلیلى بر این مدعاست که مى ‏فرماید: «آنگاه که آن جوانان در غار کوه، پنهان شدند، از درگاه خداوند مسئلت کردند که تو در حق ما به لطف خاص خود، رحمتى عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایت کامل مهیا ساز». (6)

پس خداوند بر جوانمردان پنهان در غار که از خستگى دوران انتظار و سختى بودن در میانه کفر و ظلم زمان، به خواب رفته بودند، منت نهاد و ایشان را به عنوان آیتى از قدرت خویش بعد از 309 سال حفاظت از خواب بیدار کرد و بر مرتبه ایمان و هدایتشان افزود و ایشان را در مقام رفیعى فرود آورد.

 

 امام باقر، علیه‏السلام، راوى حکایتى است‏ بدین شرح: «پیامبر اکرم، صلى‏ الله‏ علیه‏ وآله و سلم، بعد از فراغت از نماز خود در دل شبى، ابوبکر، عمر و عثمان و على، علیه‏السلام، را نزد خود فراخوانده و از آنها خواستند تا نزد اصحاب کهف رفته و سلام مخصوص ایشان را به آنها ابلاغ نمایند، آنگاه بادى وزید و آنها را در محل غار فرود آورد، ابتدا ابوبکر به خاطر تقدم در سن و سپس عمر و عثمان هریک جداگانه به طرف درب غار رفته و سلام پیامبر را به اصحاب کهف ابلاغ نمودند، اما هیچ جوابى نشنیده و بازگشتند، اینک نوبت امیرالمؤمنین، علیه‏السلام، بود، او نزدیک غار آمد و گفت: السلام علیکم و رحمة‏الله و برکاته، سلام بر شما باد که خداوند دلهایتان را به یکدیگر پیوند داد. من فرستاده رسول خدا به سوى شما هستم، لحظه‏اى بعد از آن غار صدایى بگوش رسید که مى ‏گفت: و علیکم‏السلام یا وصى رسول ‏الله، صلى ‏الله‏ علیه‏ وآله، و رحمة‏الله و برکاته، مقدمت را گرامى مى ‏داریم ما دستور داریم با هیچ کس جز رسول خدا و یا جانشین او صحبت نکنیم.» (7)

 

اصحاب کهف در رکاب قائم، علیه‏ السلام

جوانمردانى که پس از 309 سال خواب بیدار شده بودند، در چشم مردم، افراد مقدسى جلوه کردند که خداوند نظر خاص بر ایشان روا داشته است. پس آمدند تا جوانان غار را براى دنیاى خود خرج کنند و از ایشان براى رسیدن به شهرت، رونق تجارت و ترقى شهر استفاده کنند، لیکن آنها بر آنچه که همه بزرگش مى‏ شمردند راضى نشدند و بر دنیا که دامهاى خود را برایشان گسترده کرده بود، پشت کردند و اگرچه در آن زمان مسیحیت‏بر دین بت‏پرستان چیره شده بود، لیکن ایشان وعده خداوند را - که غلبه کامل حق بر باطل بود - تحقق یافته ندیدند. پس زندگى در دنیا برایشان قابل تحمل نبود، لذا از خداوند مرگ را طلب کردند و شاید در آن لحظه این آرزو را در دل پروراندند که خداوند حیات و زندگى در عرصه زمین را در دولت کریمه حق روزى آنان گرداند تا شاهد شکوه و عظمت ایمان و اسلام بر پهنه زمین باشند و از خوان پر برکت اهل‏بیت عصمت و طهارت بهرمند شوند. لذا اگر چنین آرزویى کردند و به درگاه خداوند دعایى داشتند. پس از روایات چنین برمى ‏آید که خداوند دعاى آنان را مستجاب خواهد نمود و این عده جزء 313 نفرى خواهند بود که در روز اول ظهور با یوسف فاطمه، علیهاالسلام، بیعت مى ‏کنند و در دولت‏ حقه فرمانروایان روى زمین به امر آن حضرت خواهند بود. (8)

 

و اگر چنین دعا و آرزویى در کار نبوده باشد، از جمله الطاف خاص الهى به جوانمردان کهف این است که ایشان در دولت‏ حقه قائم آل محمد، علیه‏السلام، برانگیخته مى ‏شوند و در رکاب حضرتش خواهند بود. چنانکه امام صادق، علیه‏السلام، هنگامى که یاران قائم را بر مى ‏شمرند،اصحاب کهف را نیز از جمله یاران خاص آن حضرت معرفى مى‏ کنند: «اصحاب الکهف سبعة نفر مکسلمینا و اصحابه‏» (9) ،اصحاب کهف که هفت نفرند، منظور مکسلمینا و همراهانش مى ‏باشد، و همچنین در آثار مفسران متعدد اشاره به این موضوع شده که آنها در نخستین روز ظهور رجعت و در اولین روز اعلام ظهور با امام مهدى، علیه‏السلام، بیعت مى‏ کنند. (10)

 

پس آنها از ذخایر دولت کریمه آقا امام زمان، عجل‏ الله‏ تعالى‏ فرجه‏ الشریف، هستند که براى او محفوظ خواهند ماند. چنانچه امام صادق، علیه‏السلام، مى‏ فرماید: «یاران صاحب‏ الامر، علیه‏السلام، براى او محفوظ هستند، حتى اگر تمام مردم از بین بروند، خداوند یاران مهدى را نزد او مى ‏آورد.» (11)

 

غار مخوف اصحاب کهف در کجا واقع شده است؟

شهرى که اصحاب کهف در آن ساکن بودند بنا بر روایتى که در بحارالانوار از حضرت على، علیه‏السلام، نقل شده است «افسوس‏» (12) نام داشت که افسوس پیش از میلاد مسیح یکى از شهرهاى معروف جهان بوده که معبد معروف «دیانا» که از عجایب هفتگانه بوده در این شهر قرار داشت. که این معبد از طرف مرد شهرت‏طلبى به نام «اروسترات‏» در سال 356ق.م طعمه حریق شده تا بدین وسیله نام او در تاریخ جاویدان بماند.

 

این شهر کلا از بین رفته و بر خرابه‏ هاى آن دهکده «آیاسلوغ‏» به وجود آمده که آیاسلوغ در استان «آیدین‏» ترکیه در 65 کیلومترى «ازمیر» و 5 کیلومترى دریاى اژه قرار دارد. (13) در یک کیلومترى «آیاسلوغ‏» غاریست که مردم ترکیه براى آن اهمیت فراوانى قایل هستند و آنجا را بعنوان مرقد مطهر اصحاب کهف زیارت مى ‏کنند، اما اخیرا غار دیگرى در کشور اردن در 8 کیلومترى عمان (پایتخت اردن) کشف شده که نشانه‏ هاى غار اصحاب کهف بر آن منطبق ‏تر است. (14)

 

همچنین غار دیگرى در نزدیکى شهر دمشق در کشور سوریه منتسب به اصحاب کهف است. لازم به ذکر است علامه طباطبایى، قدس‏ سره، پس از تحقیقات ارزنده‏اى به این نتیجه رسیده ‏اند که نشانه ‏هاى یادشده در قرآن کریم از غار اصحاب کهف بر غار «افسوس‏» در ترکیه منطبق ‏تر است. (15)

 

و همچنین از ابن عباس نقل مى‏ کنند که معاویه در جنگ مضیق نزدیک روم رفته بود و به غارى که اصحاب کهف در آن مدفون ‏اند نزدیک شد. معاویه اصرار داشت که از درون غار مطلع شود. قبلا چند نفر را براى کاووش به داخل آن فرستاد ولى تندباد شدیدى وزید که نتوانستند پیش بروند. ناچار معاویه از این فکر منصرف شد.

 

البته در کتب مختلف و تفسیرهاى گوناگون از شهرهاى دیگرى به نامهاى مختلف من‏جمله «فیلادرفیا» و کوه «آنجلس‏» به میان آمده که در سریال «مردان آنجلس‏» به کارگردانى آقاى فرج‏ الله سلحشور شاهد استفاده از این اسامى بودیم. که نشان مى ‏دهد حجة‏الاسلام محمد سعید بهمن‏پور، نویسنده و محقق سریال به مفسرانى رجوع کرده‏ اند که در آثارشان از این اسامى استفاده شده است، چنانکه اسامى استفاده شده براى اصحاب کهف در فیلم با روایتى که در جلد 14 بحارالانوار از حضرت على، علیه‏السلام، نقل شده تفاوت دارد، چراکه حضرت على، علیه‏السلام، ایشان را به نام‏هاى «مکسلمینا»، «میشیلینا»، «تلمیخا»، «دیرنهوس‏»، «مرنوس‏»، «ساذریوس‏» و «قطمیر چوپان‏» معرفى مى ‏کنند، که البته تفاوت در اسامى افراد و مکانها و یا در شرح خود داستان به برداشتهاى مختلف و یا نقل‏ قول هاى گوناگونى برمى ‏گردد که هر یک از مفسران به یکى از آنها استناد مى ‏کند که به طور مثال در مورد کلمه «رقیم‏» در قرآن، برخى از مفسران آن را نام روستاى نزدیک غار مى ‏دانند (16) و برخى دیگر نام سگ اصحاب کهف و برخى نام لوح مسى و یا سنگى نصب شده در کنار غار مى ‏دانند و برخى نام کوهى مى ‏دانند که غار بر روى آن واقع شده و راجع به کلمه «وصید» هم یک چنین اختلاف نظرى وجود دارد که البته این قبیل اختلافات نمى ‏تواند به حقیقت داستان و پیام‏هاى آن خدشه‏اى وارد سازد. چراکه خداوند در قرآن مى‏ فرماید: «بعضى خواهند گفت که عده آن اصحاب کهف، سه نفر بود و چهارمین سگ آنها و برخى دیگر از روى خیالبافى و غیبگویى مى ‏گویند عده آنها پنج نفر بود و ششمین سگ آنها و برخى دیگر گویند هفت نفر بودند و هشتمین سگ آنها (اى رسول ما) بگو خداى من به عده آنها آگاه‏تر (از خلق) است که بر عدد آنها از خلق بجز افراد قلیلى که از طرف حق به وحى دانسته‏ اند هیچ کس آگاه نیست. پس تو با اهل کتاب در این موضوع مجادله مکن، جز آن که هرچه بظاهر وحى دانستى اظهار کن. دیگر هرگز فتوى از احدى در این باب مپرس‏» (17)

 

 


پى‏ نوشت:

 

1. سوره کهف، آیه 9

2. بحارالانوار، ج 14، ص 426.

3. سوره کهف، آیه 14.

4. سوره کهف، آیه 15.

5. بحارالانوار، ج 12، ص 426.

6. سوره کهف، آیه 10.

7. بحارالانوار، ج 14، ص 420.

8. الملاحم والفتن، ص 203 - دلایل‏الامامه، ص 309 - 319.

9. معجم‏ الاحادیث امام مهدى (حدیث امام صادث).

10. المیزان، ج 13، ص 310 - تفسیر برهان، ج 2، ص 41 - تفسیر صافى، ج 3، ص 238 - تفسیر عیاشى، ج 2، ص 32 - نورالثقلین، ج 2، ص 85 - و ارشاد مفید، ص 365 - بحارالانوار، ج 53، ص 91.

11. بحارالانوار، ج 52، ص 37.

12. بحارالانوار، ج 14، ص‏411 و عرائس ثعلبى، ص 232.

13. قاموس الاعلام ترکى، ج 1، ص 506 و ج 2، ص 1001 و دائرة‏المعارف حیات، ص 1015.

14. این غار در سال 1963م مطابق 1342ش کشف شد و کتابى در این‏باره بنام «اکتشاف کهف اهل الکهف‏» منتشر شد.

15. تفسیر المیزان، ج 13، ص 299.

16. تفسیر قمى، ج 2، ص 31.

17. سوره کهف، آیه 24.

 

سعید سام کن

موعود جوان3

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">