تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

ماندگاران: علامه امینی

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

علامه امینی

«برای نوشتن الغدیر، ۱۰ هزار کتاب را از بای بسم الله تا تای تمت خوانده‌ام و به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعه مکرر داشتم.» اینها را علامه امینی می گوید. کسی که برای خواندن این 10 هزار کتاب، چهل سال وقت گذاشت و به چندین کشور سفر کرد و تمام کتابخانه های شهرها و کشورهای اسلامی را زیر پا گذاشت. همان کسی که حاصل تحقیقاتش شد بیست و دو جلد کتاب ارزشمند «الغدیر» که تا امروز فقط یازده جلد آن منتشر شده است.

 ***

 عبدالحسین تبریزی نجفی، محدث، مفسر، متکلم، فیلسوف و فقیه بزرگ، در سال 1320 ه.ق، در شهر تبریز و در خانواده ای مذهبی و سرشناس متولد شد. مادرش او را در میان سایر فرزندانش، کودکی خاص می دانست و می گفت:« من بعد از اینکه عبدالحسین متولد شد تا دو سال تمام هیچ وقت بدون وضو به او شیر نمی دادم و هر وقت که گرسنه می شد، مثل اینکه به من القاء می کردند و من می رفتم وضو می گرفتم و بعد به او شیر می دادم. به یاد ندارم بدون وضو به ایشان شیر داده باشم و برکات زیادی در این وضو گرفتن نصیبم شد.»

 

پدر عبدالحسین، از علمای آن روزهای تبریز، اولین معلم او شد و تحصیلات مقدماتی را خود به پسرش آموخت. پدربزرگ علامه، «امین الشرع» نام داشت و انسانی عالم و ادیب بود که اهتمام خاصی به جمع آوری آثار ائمه ی اطهار (علیهم السلام) داشت. به خاطر او، خاندانش از آن به بعد به امینی مشهور شدند.

 

علامه امینی، در سن 16 سالگی (و یا 22 سالگی) راهی نجف شد. در آن زمان، استادان بزرگی در نجف مشغول تدریس بودند، مثل میرزای نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) و شیخ محمد حسن آل کاشف الغطاء که اجازه ی اجتهاد را هم از همین اساتید گرفت.

 

اولین کتابی که علامه امینی تألیف کرد، «شهداء الفضیلة» بود. کتابی که تا آن زمان کسی مانند آن را ننوشته بود و در نوع خود، یک ابتکار به شمار می رفت و علاوه بر این، خدمتی بود که به جهان شیعه کمک زیادی کرد؛ زیرا در این کتاب، زندگی 130 عالم شیعه، از قرن چهارم تا چهاردهم جمع آوری شده است. علمایی که وجود و خدماتشان،در اثر کم توجهی در معرض نابودی بود. علامه برای نوشتن این کتاب به چند کشور سفر کرد و چندین کتاب خواند.

 

نکته ای که در نوشته های علامه وجود دارد، شدت امانتداری اوست. با اینکه چندین و چند کتاب را برای یک موضوع مطالعه می کرد و از این کشور به کشور دیگر راهی بود، تمام منابع را دقیقا نام برده است. نکته ی دیگر، استحکام و روانی خاصی است که گفته می شود به خاطر تسلط فراوانی که به قرآن داشت، در نوشته هایش راه یافته است. علامه امینی، در هر رمضان، 15 بار ختم قرآن می کرد؛ 14 بار به نیت 14 معصوم (ع) و یک بار به نیت والدینش. در طول سال هم ختم قرآنهایش را ترک نمی کرد و مدام دیگران را هم تشویق به قرآن خواندن می کرد.

 

علامه آثار زیادی را از خود به جا گذاشته است که مهمترین آنها الغدیر است. او برای نوشتن این کتاب، که امامت امیرالمومنین (علیه السلام) را اثبات می کند، رنج زیادی کشیده است. خودش می گوید: «آن وقتها در نجف نه پنکه بود و نه وسایل خنک کننده دیگر. در آن شرایط سخت من هر روز برای مطالعه به حسینیه شوشتری ها می رفتم که تعدادی کتب ارزشمند کهن در آن بود. زمانی که کتابخانه تعطیل می شد، به کتابدار می گفتم: مطالعه من تمام نشده است؛ تو میخواهی بروی برو، ولی اجازه بده من بمانم و مطالعه ام را ادامه بدهم. او درب حسینیه را می بست و می رفت و مرا در کتابخانه تنها می گذاشت و من ساعتهای دراز مطالعه می کردم و یادداشت بر می داشتم. غرق شدن در مطالعه مرا بکلی از گذشت زمان غافل می ساخت و تنها زمانی به خود می آمدم که می دیدم، قالی ای که روی آن نشسته ام (ازریزش مداوم عرق) کاملا خیس شده و بدنم از گرمای شدید فضای بسته ی کتابخانه، یک پارچه آتش است!....» و این تنها سختیهایی است که در شهر نجف کشیده بود. کتاب الغدیر، به قدری دقیق و مستند نوشته شده است که هیچ جای بحثی برای مخالفان ولایت امیرالمومنین (ع) باقی نمی گذارد، مگر آنهایی که می دانند، ولی خودشان را به خواب زده اند.

 

خودش درباره ی نوشتن این کتاب گفته است: « هرگاه پشت میز می‏نشستم که الغدیر را بنویسم مثل اینکه حضرت علی(ع) را در کنار میز می‏دیدم که مطالب را به من دیکته می‏ فرمود»

 

علامه امینی بعد از نوشتن این کتاب ارزشمند، گفته بود: «روز قیامت با دشمنان امیرالمؤمنین (ع) مخاصمه خواهم کرد! همان طور که آنها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند؛ و گرنه من می خواستم معارف امیرالمؤمنین (ع) را گسترش بدهم؛ اینها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم!»

 

12تیر 1349، ظهر یک جمعه از روزهای داغ تیر ماه، علامه پس از خواندن این دعا « اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم، و اعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم ... "؛ «خداوندا! این سکرات مرگ است که به سویم می‌آید. پس به سوی من نظری کن و مرا با آن چه صالحان را کمک می‌کنی، کمک نما» چشم از جهان فرو بست. پیکر او پس از تشییع در خیابانهای تهران، به عراق منتقل شد و بعد از تشییع در بغداد، کاظمین، کربلا و نجف و پس از طواف دادن بر گرد آستان مقدس علوی، به وصیت خودشان، در حجره ای از کتابخانه امیرالمؤمنین علی (ع) ـ که خود بنیان گذار آن بود ـ به خاک سپرده شد.

 


منابع:

http://moudeomam.com/zendegi-name/zendeghynameye-olamaye-diny/251-zeneghynameye-allameh-amini.html

 http://motaghin110.blogfa.com/post-283.aspx

  • ۹۲/۰۳/۲۳
  • احمدرضا کمیلی

علامه امینی

صاحب الغدیر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">