هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای؟
راستش را بخواهی تو هر چه در جهان معجزه دیده ای،
کم دیده ای!
تو موسی (ع) کلیم خدا را با نیل تراشی و دستان درخشان می شناسی و او نور بخش دستان تاریک و بستر خروش نیل هاست.
تو عقلت باور نمی کند زنده کردن مردگان را به دست روح خدا عیسی (ع)، و او هر روز می میراند و حیات می بخشد.
بی جهت نیست که این روزها را فقط نور او روشنی بخش است.
راستش را بخواهی هر چه تو غم داشته باشی،
او بیش از تو غم دارد.
تو فاطمیه می گیری و او کنار چوب های سوخته، ناله های مادر را به تماشا می نشیند.
تو محرم ها دست آه بر سینه ی حسرت می کوبی و او خون خدا را در خون غلتیده می بیند.
تو یک غصه می بینی و تا صبح چشم بر هم نمی گذاری. او هزاران ماتم نشنیده را می بیند و دم بر نمی آورد.
بی جهت نیست که از هر طرف می روی حرف صبر ایوبی اوست...