تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

سید الساجدین، قرة عین الناظرین

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۵:۵۲ ق.ظ

به حرف های زمان گوش کن،

غریب وار می خواند از آنکه برگ برگ زندگیش پر از باران بود...

باران؛

گاهی که دلم گوش به زمانه می دهد، می بارد.

گاهی می سوزم،

گاهی می سازم،

گاهی حزن، چون سنگ سرخی بر آبهای راکد دلم موج می اندازد،

و گاهی هم نوا می شوم با یار،

خونابه می بارم...

 زمانه می گوید از:

سید الساجدین، قرة عین الناظرین... زین العابدین.

 

گاهی همسفر با دستهای بسته می شوم و

وقتی آتش خانه ها بر سرهای بی عمامه می ریزد دستهایم را بر چشمهایم حایل می کنم.

پا به پای دختران بی پدر، مادران بی فرزند، خواهران وداع، پسران رنج، پا بر خارها می نهم،

خیره می شوم به لبهای ترک خورده ی ماه،

یاد رفیق می کنم و تشنگی...

یاد زهیر،

یاد حبیب...

 

خون و بغض فرو می خورم وقتی،

 دهل می زنند،

 بر دف می کوبند،

دست می زنند،

هلهله می کنند...

که، چه؟

« بی دینان را کشتیم!»

زمانه هنوز می گوید...

و من گوش هایم را با دست می گیرم...

و گاهی فریاد می زنم که نکند،

زمزمه هایش که می گوید از :

آتش... اسیر... بیمار بود... پدرش...

را نشنوم...

 

باران؛

به حرف های زمان گوش کن،

غریب وار می خواند از آنکه برگ برگ زندگیش پر از باران بود...

  • ۹۲/۰۴/۳۰
  • احمدرضا کمیلی

امام سجاد(ع)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">