تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« (فَإِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ )»

تـــــقــوای دل

« در هر مرتبه هستید،تقوا داشته باشید.آگاه باشید که فقر نوعی بلا است و سخت تر از تنگ دستی بیماری تن و سخت تر از بیماری تن بیماری قلب است . آگاه باشید که همانا عامل تندرستی تقوای دل است.
(نهج البلاغه؛حکمت 388)»

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین (ع)» ثبت شده است

کاروان عشق: منزل سوم؛صفاح

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۰۸ ب.ظ

صفاح محلی بین «حُنَین» و «انصاب» حرم واقع شده است که زائر از آنجا به راحتی وارد مکه می شود.

امام (ع) روز جمعه، یازدهم ذی حجه به این محل رسید و با یاران فرود آمد(۱) آن حضرت در این محل با «فرزدق» شاعر، پسر «غالب» برخورد کرد(۲) و درباره مردم کوفه از او سوال فرمود. او در پاسخ گفت:« دل های مردم با شماست، اما شمشیرهای آنها با بنی امیه است، و قضا به دست خدای تعالی است». امام گفتار او را تصدیق فرمود و اعلام داشت که به قضای الهی تن داده است.(۳) امام حسین (ع) با او خداحافظی کرد و از او جدا شد.  به نظر شیخ مفید از اینجا به بعد امام به سرعت تا « ذات عِرق» راه را طی کرد. (۴)

کاروان عشق: منزل دوم؛تنعیم

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۰۲ ب.ظ

امام از مکه معظمه خارج شد و به همراه خانواده و برخی از دوستان به «ادنی الحل» رسید.

در دو فرسخی مکه، «تنعیم » در مسیر جاده مدینه قرار گرفته است.

اینجا را «تنعیم» می نامند، چون طرف راست این منطقه کوه «نعیم» و چپش کوه «ناعم» و این محل در وادی «نعیمان» قرار دارد.

در تنعیم، امام از کاروان یمن شترانی را برای اهل و عیال و یاران خود اجاره کرده و به آن کاروانیان فرمود: « هر که مایل است با ما به عراق آید کرایه مرکب راهش را می دهیم و همراهی او را خوش می داریم و هر که پاره ای از راه را با ما باشد به همان اندازه که همراه ما بیاید کرایه مرکبش را می پردازیم». پس از آن عده ای امام را همراهی کردند و عده ای جدا شدند(۱)  در این محل بود که نامه « عبدالله بن جعفر» توسط دو فرزندش «عون» و « محمد» و نامه « عمرو بن سعید بن العاص» توسط «یحیی بن سعید» والی مکه به امام رسید که آن حضرت هردو را پاسخ دادند.(۲)

کاروان عشق: منزل اول؛ابطح

پنجشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۵۷ ب.ظ

هنگامی که امام نامه مسلم را دریافت کرد، عزم خروج از مکه کرد و به سوی عراق رهسپار شد. بنابراین، در جمع یاران در شب هشتم ذیحجه الحرام، خطبه ای این گونه انشاد فرمود:

«حمد و سپاس برای خداست، و هرچه که خدا بخواهد (به وقوع خواهد پیوست)، نیرو و قدرتی نیست، مگر برای خداوند، درود و سلام خدا بر رسولش باد. مرگ بر فرزند آدم چون خط گردنبند به گردن دختران نوشته شده است.

شوق دیدار گذشتگانم چون علاقه یعقوب به یوسف حزن را از دلم می زداید. خدای تعالی محل شهادتی را بر من اختیار کرده است که آن را ملاقات خواهم کرد. گویا می بینم که وحشیان بیابانی بند بند مرا بین نواویس و کربلا از هم گسسته اند. پس آن ها شکم های خالی و گرسنه خویش را از من پر خواهند کرد. آری فراری نیست از آن چه قلم (خداوندی) بر آن رفته است.

یاد کربلا را برایم زنده کرد...

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ب.ظ

کاه های خاکستری از بام پایین می ریخت. آتش، سراسیمه از خانه بالا می رفت انگار به دنبال چوب تازه ای بود تا ببلعد... حریصانه از در و دیوار شعله می کشید و با دویدنش، دختران را بیشتر می ترساند...

از این حجره به آن حجره دختران می دویدند و آتش می دوید... زنان با معجر سوخته در میان داغی شعله ها، نفس حبس می کردند که مبادا صدای فریادهایشان از کوچه بیرون برود...

در میان صدای شیون درد و فریادِ «آتش!»، صادق آل رسول با چشمی اشکبار ایستاده بود و هر جرقه ای از آتش، شعله ای به ذهنش می کشید و تلخی ایامی را به یاد می آورد که...

اینجا سرزمین کربلاست...

چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۵۸ ب.ظ

روایت است است که چون آدم به زمین فرود آمد حوا را ندید. او در زمین به جستجوی حوا پرداخت و چون به سرزمین کربلا گذشت، اندوهگین شد و سینه اش تنگی گرفت و بدون آنکه برای آن سببی باشد، پایش در همانجا که حسین کشته شده است لغزید و چنان بر زمین خورد که خون از پای او روان شد.

آدم سر به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: «پروردگارا! آیا از من خطای دیگری سر زد که مرا به سبب آن شکنجه فرمودی؟  من همه زمین را گشتم و در هیچ نقطه آن، چنین گرفتاری برای من پیش نیامد که در این سرزمین.»

خداوند به او وحی فرمود: «که از تو خطایی سرنزده است، ولی اینجا سرزمینی است که پسرت حسین در آن به ستم کشته خواهد شد و خون تو برای اظهار موافقت و هماهنگی او در اینجا روان شد.»

 آدم پرسید: «که خداوندا! آیا حسین پیامبر است؟ بر او وحی آمد که پیامبر نیست ولی نوه ی محمد است.» آدم پرسید: «قاتل او کیست؟» به او وحی شد که قاتل حسین علیه السلام، یزید است که نفرین شده آسمانیان و مردم زمین است.» آدم از جبرئیل پرسید: «من اینک چه کنم؟» فرمود: «ای آدم او را لعنت کن.» آدم چهار بار یزید را لعنت کرد و پس از آن چند گامی که برداشت به عرفات رسید و آنجا حوا را پیدا کرد.

 روایت شده است که چون نوح سوار بر کشتی شد و کشتی او را در همه جای زمین برد و چون به کربلا رسید نزدیک بود کشتی بر گل نشیند و نوح از غرق شدن ترسید. او به بارگاه خداوند عرضه داشت که:

با کشتی نوح تا کشتی حسین(ع)

جمعه, ۲۰ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۱۱ ب.ظ

بیست و نهمین همایش روایت عهد با سخنرانی استاد علی اکبر رائفی پور

دانلود صوت با کیفیت متوسط

دانلود صوت با کیفیت بالا


در بیست و نهمین همایش روایت عهد با موضوع « با کشتی نوح تا کشتی حسین(ع) » شباهت ها و رابطه بین قوم نوح(ع) با مردم آخرالزمان مورد بررسی قرار گرفت.

 در این جلسه که به گفته استاد رائفی پور ،یکی از نقاط عطف سخنرانی های ایشان در این سالها به حساب می آید،سعی بر این شد که راه رسیدن به زمین و زمان موعود ،سوار بر کشتی امام حسین (ع) و با عبرت گرفت از سرنوشت قوم نوح مشخص شود.

 استاد با استناد به آیات قرآن کریم و تفاسیر معتبر از این کتاب مقدس،شاخصه های قوم نوح (ع) و شباهت های آنان با جامعه ای که در آخرالزمان تشکیل خواهد شد را مورد بررسی قرار دادند.

تشرفات: روضه ی امام زمان

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۴ ب.ظ

طلبه ی جوان با صدای سوزناکش در تمام طول راه، روضه می خواند. اربعین بود و زائران امام حسین(ع) از دور و نزدیک راهی حرم شده بودند. مقدس اردبیلی و طلبه هایش هم برای زیارت به کربلا آمده بودند. بر در حرم که رسیدند، استاد رو به طلبه ها کرد و  گفت: بیایید داخل نرویم تا زائرانی که از راه دور آمده اند بتوانند، زیارت کنند، ما همین جا عزاداری می کنیم. استاد سری چرخاند تا طلبه ی روضه خوان را پیدا کند تا برایشان زیارت اربعین و روضه بخواند، اما جوان در آن سیل جمعیت از آنها فاصله گرفته بود و پیدایش نکردند.

در همین لحظه، مردی عرب، راه را شکافت و از میان جمعیت خود را به مقدس اردبیلی رساند و گفت: ملا احمد مقدس اردبیلی می خواهی چه کنی؟

مقدس جواب داد: می خواهم زیارت اربعین بخوانم.

مرد گفت: بلندتر بخوان من هم گوش کنم .

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ...

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۴۰ ق.ظ

بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد...

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۲۹ ق.ظ

این روز، پر آوازه ترین روزهاى سال و خاطره آمیزترین تاریخ بشرى است . دراین روز بزرگ ، پاى مردى ، فداکارى و سربلندى گروه اندکى از انسان هاى به خدا پیوسته و در برابر ده ها هزار مردان جنگى و جنایت پیشه به نمایش ‍ درآمد. این روز، روز فداکارى امام حسین علیه السلام و یاران باوفاى وى مى باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت. در این روز، حوادث و رویدادهاى مهمى در سرزمین کربلا به وقوع پیوست که براى همیشه در تاریخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.در این جا به طور گذرا به اهم رویدادهاى روز عاشورا مى پردازیم:

بر مدار عشق: آخرین سرباز ابا عبدالله(ع)

پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۴۵ ق.ظ

عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) کودک 11 ساله امام مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است.(1)

شیخ مفید چنین نقل می کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سرمبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچه ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.

عبدالله پسر امام مجتبی(علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و درخیمه گاه با زنان به سر می برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، ازخیمه گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت ودر کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به اورسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد.

بر مدار عشق: سقای ادب

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۰۷:۵۲ ب.ظ

حضرت عباس وقتی دید بیشتر یاران امام به شهادت رسیدند عرض می کند مولا به من اجازه بدهید من هم بروم امام گریه سختی نمودند و فرمودند تو علمدار من هستی؛حضرت عباس(ع) عرض کرد دیگر طاقت ندارم، سینه ام تنگ شده از زندگانی دنیا بیزارم می خواهم از این گروه منافق خونخواهی کنم مولا فرمود حال که می خواهی بروی، برو مقداری آب برای فرزندان بیاور، قبلا به حضرت عباس لقب سقا داده بودند برای اینکه یکی دو نوبت در شبهای گذشته توانسته بود برود صف دشمن را بشکند و برای اطفال آب بیاورد و اینطور نبود که سه شبانه روز در آن گرمای عراق آب نخورده باشند بلکه سه شبانه روز آب برای آنها ممنوع بود و شریعه فرات را بسته بودند .

وقتی امام به حضرت عباس فرمود حالا که عزم رفتن داری برو آب بیاور حضرت عباس عرض کرد چشم. ببینید چقدر منظره باشکوهی است چقدر عظمت و شجاعت و دلاوری و انسانیت و معرفت و شرافت و فداکاری یک تنه خودش را به جمعیت سر تا پا مجهز به سلاح می زند در برابر سپاه دشمن می ایستد و به پند و اندرز می پردازد ولی آنها را سودی نمی بخشد.

بر مدار عشق: پیغمبر کربلا

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ب.ظ

 

ویژگی‌های علی اکبر(علیه السلام)

به شهادت و اقرار امام حسین (علیه السلام)، علی اکبر (علیه السلام) آینه تمام‌نمای ظاهر و باطن رسول الله (صلی الله علیه و آله) بوده است.(1) بنابراین، او بسیار خوش‌چهره و خوش خُلق بوده است.(2)

درباره دوران کودکی علی اکبر، روایتی نقل شده که گویای اعجاز و کرامت و تربیت او در دامان حسین بن علی (علیهماالسلام) است. در کتاب «ضیاء العالمین» از «زفیر بن یحیی» و او از «کثیر بن شاذان» گزارش کرده که گفت: «خودم شاهد بودم که علی اکبر در غیر فصل مناسب، از پدر بزرگوارش انگور طلب کرد. ناگاه امام حسین(علیه السلام) با دست به کناره دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد. پس فرزند خود را از آن خورانیده و فرمود: «ما عندالله لاولیائه اکثر؛ از آنچه نزد خدای تعالی است به اولیائش بیشتر می‌رسد.»(3)

«ابوالفرج اصفهانی» از مغیره نقل کرده که روزی معاویه از اطرافیان خود پرسید: «به نظر شما چه کسی سزاوار خلافت است؟» اطرافیان در پاسخ گفتند: «خود شما.» او گفت: «نه، به اعتقاد من سزاوارترین کس بر خلافت علی بن الحسین است؛ هم او که آینه‌ی جدش رسول خدا و دارای صفات ممتازی چون شجاعت بنی‌هاشم و سخاوت بنی‌امیه، زیبایی چهره و فخر و فخامت ثقیف است.» آری، دشمنی چون معاویه، علی اکبر را اینگونه وصف می‌کند!(4)